دوشنبه 14 بهمن 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | گزارش و تحليل       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن
پاسخ «توطئه‌گر» بي‌ادب به برخي بزرگان ادب
ناصر فكوهي استاد دانشگاه
اي بي‌خبر ز درد و آهم / خيزيد و رها كنيد راهم
من گم‌ نشده‌ام مرا مجوييد / با گمشدگان سخن مگوييد
روزگاري شاعري بزرگ، براي زبان و ادبيات و فرهنگ ما، شعري سروده بود با عنوان زيبا و گوياي: «روزگار غريبي است نازنين...». و در حقيقت نيز روزگار غريبي است و جامعه‌اي غريب‌تر كه مي‌تواند سالم‌ترين و هوشمند‌ترين آدم‌ها را به سوي خودشيفتگي و ازخودبيگانه‌شدن پيش برد. روزگار عجيبي است كه هر اندازه در آن بيشتر تامل مي‌كنيم، حيرت بيشتري به سراغمان مي‌آيد. امروز بزرگان عالم سياست، به‌گونه‌اي شگفت و البته تحسين‌برانگيز، كمتر هراسي از آن دارند كه از تكثر فرهنگ و زبان ايراني سخن بگويند و حتي در ديدارهايشان با مردم نواحي مختلف ايران، به زبان مادري آنها، به‌جز فارسي، سخنراني مي‌كنند تا نزديكي خويش را با فرهنگ ايشان نشان دهند. در حالي كه آنها بايد بيشتر از هر كسي از به‌خطرافتادن «وحدت ملي» وحشت داشته باشند و نگران آنكه مبادا تاكيد و تاييدي در اينجا و آنجا، ولو كمرنگ، به فرهنگ‌هايي كه هزاران سال در اين كشور در كنار هم زيسته و يكديگر را تقويت كرده و «ايران فرهنگي» را ساخته‌اند، به اين وحدت و قدرت آنها خدشه‌اي وارد كند. اما در همين روزگار، آدم‌هايي كه اصلا و ابدا كارشان سياست‌بازي نيست، ناگهان وارد ميدان مي‌شوند تا در موضوعي به اهميت «حق قانوني تدريس زبان مادري» كه در اصل 15 قانون اساسي پيش‌بيني شده است، دخالت كنند. بزرگاني كه كارشان پژوهش و تقويت فرهنگ و زبان است، اين‌بار رسالت خود را در آن مي‌بينند كه «توطئه»‌ها را كشف كنند و دستورالعمل حذفي، براي زبان‌هايي كه به مذاق آنها خوش نمي‌آيد، صادر كنند. ظاهرا، امروز زبان‌هاي فرهنگ ما ديگر داراي «ارباباني» شده كه بايد به ما بگويند چه بكنيم و چه نكنيم. روزگار غريبي است... گويي اينجا هر بزرگواري كه نام «بزرگ» و به‌ويژه «بزرگ هنر و ادب» بر او نهاده شد، بايد از همان نخستين سال‌هاي دريافت اين مقام ، بكوشد كه دست به كاري بزند كه ديگران را از اين قضاوت عجولانه پشيمان كند. به‌خصوص زماني كه در سال‌هاي پختگي عمر و موقعيتي قرار گرفته كه بايد بداند هر كلامش مي‌تواند جماعتي بزرگ را به گمراهي بكشد: تلخي داستان شاملو و سخناني را كه در سال‌هاي آخر عمر بر زبان راند و بدون هيچ شناختي، «ضحاك» شاهنامه را قهرمان مبارزه طبقاتي كرد و «كاوه آهنگر» را سردسته اوباشي كه فردوسي (با نام‌بردن از او با تحقيرآميزترين واژگان) در قالب يك فئودال باستاني، تلاش كرده به مقام قهرماني برساند، هنوز در اذهان ما هست و مي‌دانيم بيشتر از آنكه آن عزيز مسوول اين كار باشد، كساني مسوول هستند كه تمايل دارند به‌جاي هر كاري از همه‌كس و همه‌چيز «اسطوره» بسازند و سپس به اسطوره‌هايشان مجوزي كامل و بي‌حدومرز براي هرگونه اظهارنظر بدهند تا خودشان را بالا بكشند و اين داستان پيشينه‌اي دردناك دارد كمااينكه گروهي از نوشته‌هاي عرب‌ستيزانه و غيرقابل دفاع نويسنده بزرگي چون هدايت هنوز بهانه‌اي است براي تاختن به فرهنگ ايراني از سوي شوونيست‌هاي عرب.  همين است كه امروز هم شاهد خبري هستيم كه بايد برايمان همچون خبر يك زمين‌لرزه مي‌بود.    
اما متاسفانه ما در چنان انفعالي به‌سر مي‌بريم كه ظاهرا هيچ مساله‌اي نمي‌تواند وادار به واكنشمان كند: در همايش رسمي يكي از مهم‌ترين نهاد‌هاي رسمي، بزرگاني كه هركدام خدمات بسياري به زبان و ادبيات اين پهنه كرده‌اند، اما روشن است نه تخصصي در سياست دارند، نه در مديريت و نه از همه كمتر در سياست و تاريخ اين عرصه فرهنگي، بسيار تاكيد كرده‌اند كه آموزش زبان‌هاي محلي كه در اصل 15 قانون اساسي از ابتداي انقلاب اسلامي آمده، اما هرگز به ملاحظات امنيتي (كه در دوره جنگ و زماني شايد موجه هم بوده‌اند) اجرا نشد، مي‌تواند به زبان فارسي ضربه بزند. برخي از اين دوستان حتي تا به جايي پيش رفته‌اند كه اظهار كرده‌اند: بهتر است فقط درباره اين زبان‌ها پژوهش كنيم (يعني مردم زبانشان را كنار بگذارند) و برخي تا جايي كه طبق سنتي مرسوم و بسيار مورد پسند عوام در اين كشور كه در زبان مردمي به آن، سنت «دايي‌جان ناپلئوني» مي‌گويند، باز يك دست «بيگانه غربي» را اينجا هم (يعني در واقع در قانون اساسي ما) پيدا كرده‌اند. جالب آن است كه اندك‌زماني از آن نمي‌گذرد كه مدير يكي ديگر از نهادهاي نيمه‌رسمي و فرهنگي كشور، با «شجاعت» و «قاطعيت» حكم قتل زبان مادري بيش از 20ميليون آذري‌زبان ايران و ميليون‌ها آذري‌زبان يك دولت ملي، همسايه و دوست ايران (آذربايجان) را صادر كرد و آن را «چيزي» بي‌ارزش تلقي كرد كه ارزش مطالعه دارد و نه قابليت گسترش و انديشيدن و در اين ميان، پاي روستاييان ما را هم پيش كشيده و جمله نامناسبي هم درباره آنها گفت. اين چهره «برجسته» تا حدي پيش مي‌رود كه استادان كشور همسايه را بي‌سواد و بي‌شعور مي‌نامد و در «حد دهاتي‌هاي ما». البته همه اين رويكردهاي پان‌ايرانيستي، به حساب مبارزه با پان‌تركيسم گذاشته مي‌شود در حالي كه بهترين خوراك براي پان‌تركيست‌ها و همه پان‌ها ديگر اينگونه اظهارات غيرمسوولانه است. پرسش اين است: آيا بايد تعجب كنيم؟ به گمان ما، به‌هيچ‌وجه: سيستم اجتماعي ما به چنين سخنان و چنين انديشه‌هايي دامن مي‌زند. بسياري از روشنفكراني كه خود را مدرن يا پسامدرن مي‌نامند، ابايي از آن ندارند كه در همه زمينه‌هايي كه كوچك‌ترين اطلاعي ندارند وارد شوند. سينماگران، «گزيده شاعران بزرگ كلاسيك» منتشر مي‌كنند و دوست دارند نام خود را كنار غول‌هاي ادبيات ايران بگذارند و از ميان آثار آن بزرگان از پيروانشان بخواهند گزيده آنها را بخوانند؛ ادبا، معتقدند كه در حق ما ظلم شده است كه تاكنون جايزه نوبل ادبيات نگرفته‌ايم و حتما توطئه‌اي در كار است؛ گروهي يك‌سال مدعي‌اند اسكار حق ماست و اين جايزه اصلا سياسي نيست، چون «اتفاقا» يك فيلم ايراني برنده جايزه شده و سال بعد، يكباره «اسكار» را سياسي اعلام مي‌كنند چون يك فيلم ضدايراني برنده مي‌شود. دانشمندانمان، حتي آنها كه در سرزمين‌هاي ديگر زندگي مي‌كنند، چنان تحت‌تاثير سخنان اغراق‌آميز هم‌وطنان است، كه گمان مي‌برند جهان يكسره زيرسلطه آنهاست و نهادهايي كه در آنها خدمت مي‌كنند، وابسته به وجود ايشان. در اين شرايط، به مصداق «هر كسي از ظن خود شد يار من»، «پان»‌ها يا شونيست‌هاي قومي هم حرف خودشان را مي‌زنند و البته از شنيدن چنين اظهاراتي از دست بزرگان ادب و متفكر برجسته معاصر، بسيار خوشحال چون برايشان خوراكي كامل براي مبارزه «ضد فارس» تهيه مي‌كند؛ ضدعرب‌هاي نژادپرست، آموزش زبان عربي را در مدارس ما بهانه مي‌كنند كه از تبعيض نسبت به زبان‌هاي ديگر سخن بگويند، بدون آنكه توجه كنند تقريبا تمام ادبا و دانشمندان زبان‌ فارسي عرب‌شناس و عرب‌دان بودند؛ شوونيست‌هايي كه هنوز روش‌هاي صدسال پيش يك مستبد وابسته به بيگانه، سنت‌گرا و زورگو را «بنيانگذاري ايران نوين» مي‌نامند؛ آدم‌هاي تحصيلكرده‌اي كه افتخار خود را دفاع از آدم عقب‌افتاده‌اي مي‌دانند كه جامعه‌اي عقب‌افتاده‌تر جسارت داشت خود را با پادشاهان «منورالفكر» اروپايي مقايسه كند، چون چند ساختمان به دست خارجيان برپا كرده و چند رييس قبيله را به‌دار آويخته بود. متاسفانه مشكل ما در اين پهنه آن است كه حتي اگر كسي قابليت تبديل‌شدن به انساني هوشمند و مفيد براي جهان را هم داشته باشد، با روابط مريد و مرادي، ما فنايش مي‌كنيم. اين مثال را زياد شنيده‌ايم، اما تكرار آن هميشه سودمند است كه بهترين راه نابودي يك چيز، دفاع بد از آن است. زبان فارسي به‌ويژه زباني كه به همت همه مردم ايران و در بسياري موارد كساني كه زبان مادري‌شان فارسي نبوده (شهريار، ساعدي، يونسي، فرزاد...) ساخته شده و آنقدر قدرتمند هست كه نيازي به چنين مدافعاني نداشته باشد. هرچندگاه همين شوونيسم‌هاي بي‌مايه شاعري چون شهريار را وادار كرد كه شعر معروف «الا يا تهرانيا انصاف مي‌ده...» را بسرايد. اين يادداشت را با شعري زيبا از يكي از بزرگ‌ترين شاعران ايران آغاز كردم. براي اين كار دليلي داشتم. يك شب به ديدار اپراي عروسكي «ليلي و مجنون» به كارگرداني دوست عزيز، بهروز غريب‌پور رفته بوديم. بهروز، انساني توانا و انديشمند، مديري مبتكر (بنيانگذار و مدير اوليه دو نهاد بزرگ از ميان ده‌ها نهاد ديگر: فرهنگستان بهمن و خانه هنرمندان)، يك كرد و يك ايراني است كه به هر دو افتخار مي‌كند، به زبان مادري‌اش و به فارسي عشق مي‌ورزد و تحصيلاتش را به ايتاليايي انجام داده؛ بهروز آن شب غوغايي برپا كرده بود، اشعار زيباي فارسي نظامي بر ديوارها با رقص نور شگفت‌انگيز بودند، افسانه‌اي برون آمده از بن‌مايه‌هاي بين‌النهريني و عربي، درآمده به فارسي فاخر نظامي در اپرايي به زبان آذري اثر عُزير حاجي‌بيگف، آهنگساز ارزشمند آذربايجاني، با عروسك‌هايي كه در ايران ساخته شده‌اند، با سرمايه‌اي كه از جيب خود او و دوستانش و در غياب مسوولاني كه بايد حامي چنين هنر ارزشمندي باشند و البته با طراحي و تكنيكي كه خود وي ابداع كرده و با اپراي كلاسيك ايتاليايي پيوند خورده.
 معجزه‌اي از فرهنگ در برابر چشمان ما در جريان بود، از ده‌ها فرهنگ كه دست به دست هم داده بودند و براي كسي همچون من كه يك كلمه آذري نمي‌داند، تجربه‌اي بي‌نظير از آنچه فرهنگ در واقعيت هست، چيزي به دور از تعصبات نژادي و زباني و سنتي و... غنايي وصف‌ناپذير كه شخصيتي چون غريب‌پور نيز مي‌سازد، شخصيتي كه نه يك‌هزارم آن ادعا‌ها را دارد و نه به‌دنبال اسطوره‌شدن است، نه يافتن مريدي كه استاد خطابش كند و نه يك لحظه از معجزه فرهنگي‌اي كه با همين اجراهايش از «رستم و سهراب» گرفته تا «مكبث»، از «عاشورا» تا «مولوي» همه‌جا برپا كرده. وجود سنت‌هايي همچون اين اشعار و اين اپرا و اين كوشندگان خاموش و آرام فرهنگ است كه به ما اميد مي‌دهد شايد آينده‌اي بهتر داشته باشيم و شايد در آن آينده، اثر دريايي را كه در آن ناخداياني بر كشتي‌هاي خودشيفتگي به پيش مي‌تازند و از فرط خامي، نمي‌بينند كه خروش اطرافشان، نه فرياد‌هاي بالندگي كه ضجه‌هاي بيچارگي است، آنها كه آنقدر در خلسه‌اند كه فرورفتن آرامشان در گرداب پوچي را جدي نمي‌گيرند، فراموش كنيم. درود بر عروسكان جاندار بهروز، درود بر نظامي جاودان و بر بيگف بي‌مانند؛ و درود بر موسيقي و بر اپراي فاخري كه پستي‌ها و بلاهت‌ها را در خود نيست مي‌كند.     منبع:روزنامه شرق-14بهمن1392
شنبه 12 بهمن 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | گزارش و تحليل       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن

تاج گل تسليت

طلب رحمت يا شهرت

حجت الهامي-هفته نامه فرداي ما-8 بهمن 1392

 

«يكي از روزهاي سرد و خزان پاييزي آخرين برگ از درخت حيات حاجيه خانمي بر زمين افتاد خانواده او حتي  در و ديوار خانه او سيه پوش شدند.»

فراق عزيزان البته درد بزرگي است و تسكين بازمانگان نيز واجب.اما در اين بين حاشيه هايي بروز مي كند كه شايسته دقت و توجه بيشتري هستند امروز مي خواهم تنها از يكي از هزينه هاي زايد در برخي از مراسم ترحيم بنويسم.

«فرداي مراسم ختم ماموران شهرداري يك وانت تاج گل از حياط خانه متوفي به عنوان آشغال بيرون ريختند»

 من قيمت يك تاج گل را از نزديكترين گل فروشي همان محل جويا شدم يك مليون تومان ! يعني اگر حداقل 50 تاج گل را حساب كنيم 50ميليون تومان همينطوري با سلام و صلوات اسراف شده و به زباله تبديل شده است.

اين موضوع را با يك كارگر جوان كه اتفاقاً نامزد هم بود در ميان گذاشتم و گفتم كه اگر نصف اين مبلغ را به شما مي دادند چه مي كرديد؟گفت تا آخر عمر در حق حاج خانم دعا مي كردم و هر شب جمعه برايش نماز و فاتحه مي خواندم لازم به ذكر است اين جوان به تازگي 3 مليون وام ازدواج را با هزار مصيبت به زور گرفته بود كه آن هم كفاف شايد دو قلم لوازم خانگي ارزان قيمت را همين مي كرد.

به نظر اين مسئله بيشتر از چشم و هم چشمي، تجملات و شهرت طلبي اقشار مرفه جامعه ناشي ميشود اما چرا بايد فاصله طبقاتي در يك جامعه اسلامي اينقدر باشد . چندي پيش اين قلم از ارتحال مادري نوشت كه خانواده او به خاطر فقر مالي قادر نبودند مراسم ترحيم را به خاطر هزينه هاي مسجد در آن مكان عبادي بر جاي بياورند.

من در اين گونه قضايا نمي خواهم از مسئولين زياد انتقاد كنم ولي مسئولين به نوعي الگوي ديگر مردم به شمار مي روند و بايد بيشتر از ديگران تقوا و مراقبت پيشه كنند اما متاسفانه اين قبيل ريخت و پاش و اسراف كاريها در محافل آنها خيلي زياد مشاهده مي شود.در مورد فوق به حدود 50 تاج گل اشاره شد اما در مراسم ختم پدر يكي از نمايندگان  به چندين برابر اين اين مورد برخورد  شد.البته اين تاج گلها تنها در ظاهر براي عرض تسليت هستند ولي در پشت پرده حكايتهايي مثل فرصت طلبي و شهرت طلبي و رانت جويي و نامجويي و...بيداد مي كنند.

یکشنبه 8 دی 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | حيكايه       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن
فرداي ما-يكشنبه1دي ماه1392-شماره524

چيلله گئجه سينين سون ناغيلي

سولار پريسي

 

بير گون واريدي بير گون يوخويدو، تك تانريدان سورا هئچ كيم يوخويدو.

دريا آدلا اورمودا بير گلين واريدي چوخ دوزلو بير گلين ؛ گوزلري ماوي ، دامني آبي ، ساچلاري ساري ، سولار پريسي .

هر سحر تئزدن دالغالي ساري تئللريني اؤنونه توكوب داراردي ، گونش اونون اوزونه باخيب گولومسه يب چيخاردي، سونرا اورمويا آخاردي باغ-باغچايا  

 باخاردي ؛ دريا گؤزل گونلر ياشاردي ،قوجا- جاوان اوندا اوشاقليغين تاپاردي ، هر كيمسه ني سئويب آتيب-توتاردي ، آذربايجان ميللتينه بير مهربان آنايدي

سولار پريسي هردَن اورمو گؤلوندن چيخاردي ، دنيز قيراقلارين گَزردي ، لاله لره ال چكردي ، قوزولاري اؤپردي ، اوزوملردن يئيردي ، قوشلارا  دَن سپردي ، بولاغدان سو ايچردي ، او هاميني سئوردي هامي اونو سئوردي...

بير واخت گلدي سو يوللاري كسيلدي ، سولار پريسي سوسدو ،  دريا بئله سويوزدو! بولوتلاردان ايلديريملار شاخمادي ،سئللر سولار شاققيلدايب داشمادي ، قيزلار اونا صف باغلايب باخمادي ، گئتدي الدن شوكتيميز اي هوار ، باشين قوزا اي رحمتليك شهريار

 دريا قيزين دودوقلاري چاتلادي ، رنگي سولدو ساري ساچلار آغاردي ، ماوي گؤزلر آبي دونو آغاردي ، يئر گؤي هامي آغاردي ، اورمو خالقي آغلادي ، آذربايجان آغلادي ، اكينچي نين الي تيتردي ،شاعيرلرين سؤزي تيتردي ، آشيقلرين سسي تيتردي...

آما بئله اولماز ياني بئله قالماز ، حق بو دئييل ، هله ده گونش هر گون دوغودان چيخار ايلك اؤنجه درياني سالاملار سولار پريسيني تومارلار .

دريادان بير داملا قالسا بئله ،او پريدن بير تك نفس قالسا بئله ، اينان بونا ان اوزون گئجه ده ان قارانليق گئجه ده ان سويوق گئجه ده قارا بولوتلار چاخاجاق ، شيمشك ووراجاق ، دريا يئنيدن باش قوزوياجاق ، بير درين نفس آلاجاق ، گؤي گؤزلريني آچاجاق ،ياغيش ياغاجاق قار ياغاجاق ، سئللر داشاجاق ، سدلر سيناجاق، آيدينليق اولاجاق آيدينليق !

 او چاغ دريانين اوزي بير داها قيزاريب بوزارمياجاق ، سولار پريسينين بو حالينا گؤي گولومسه يب  باشيندان گؤي بويدا پاپاغيني چيلله گئجه پاي وئرَجك ، سحر تئزدن گونش يوخودان دورماق همي دريايا قيزيلدان دون وئرَجك ، پري دنيز كناري چايلار قيراغي يا مئشه لر ، چمنلر، باغلاردا گزَركن اياقلارينا چؤب-تيكان باتماسين دئيه يئرده اونا بير جوت ياشيل باشماق وئرجك . 

گؤيدن اوچ آلما دوشدو بيري منيم بيري سنين بيريده سولار پريسينين .

شنبه 23 آذر 1392ده گؤنده ریلیب
+0 به یه ن

21آذر،ريشه در تاريخ معاصر آذربايجان

توضيح:اين مقاله در مورخه 28 آذر 1384 درشماره 151 نشريه فرداي ما چاپ شده بود كه به مناسبت سالگرد قيام دموكراتيك آذربايجان مجدداً در اين وبلاگ منتشر مي شود.

تا كنون در مورد ريشه هاي انقلاب 21 آذر 1334 آذربايجان نظريات گوناگوني ارائه شده است اين نظريات را حدوداً به چهار مقوله مي توان تقسيم كرد.

1-نخست نظريه مورد علاقه ايرانيان محافظه كار ، بويژه شوونيستها ، شاه و هوادارانش و همچنين پاره اي از نويسندگان غربي ؛ بر اساس اين نظريه كل ماجراي آذربايجان صرفاً ساخته و پرداخته دخالت شوروي بود و فاقد هر گونه ريشه تاريخي و بومي

2-دوم گروه چشمگيري از نويسندگان ايراني و خارجي در حالي كه عامل شوروي را نيز از نظر دور نداشته اند وجود عامل مردمي را نيز در انقلاب آذربايجان ملاحظه كرده اند كه به صورت ويژگيهاي ايالتي و نوعي احساس عمومي در منطقه مبني بر بي توجهي مركز نسبت به منطقه وجه بروز يافته است.

3-سومين نظريه شامل گروهي از ايرانيان روشنفكر اكثراً دست چپيها كه عامل شوروي را كم بها داده و بر انقلاب آذربايجان به عنوان بخشي از از يك نهضت گسترده تر و در سطح مملكت براي دستيابي به دگرگونيهاي اساسي تاكيد نهاده اند.

4-و بالاخره نظريه چهارم روايت خود شورويها از اين وقايع ؛ بر اساس اين نظريه تاريخچه آذربايجان بخشي از يك مبارزه رهايي بخش ملي محسوب شده و ناسيوناليسم آذربايجاني نيز جزيي از يك واكنش عمومي در برابر استبداد دولت تهران مي باشد.

از ميان اين ديدگا ها نظريه هاي اول و سوم معطوف به سياسيون راست و چپ مركزنشينان است به نظر مي ايد تصوير حقيقي از اين ماجرا جايي ميان مقولات دوم و چهارم را داشته باشد بر اين اساس آذربايجان به عنوان منتطقه اي نگريسته مي شود كه داراي مسائل و مشكلات خاص و همچنين برخي از سران مبارزه گرايشهايي متأثر از نظام شوروي سابق را داشته اند اما دخالت شوروي به خودي خود نمي تواند به عنوان تنها عامل پديد آورنده قيام آذربايجان مطرح باشد.

تكاپوي يافتن انگيزه هاي داخلي بحران تا انگيزه هاي خارجي آن گرايش مفيدي است در تصحيح زياده رويهاي دخالت شوروي ،توجيهي براي هر واقعه ضد حاكميت وقت بشمار مي آمد.

در سال 1289 در نتيجه خيانت و جنايت پارك اتابك دوباره ارتجاع و استبداد غلبه پيدا ميكند و با اصابت گلوله به پاي سردار ملي در واقع انقلاب دموكراتيك مشروطه نيز از پاي در مي آيد و قهرمانان  مبارز آن جنبش به تدريج در مكانهاي مختلف پراكنده و از ميان مي روند ليكن افكار مشروطه و آزادي خواهان رفتني نيست اما فرصت و شرايط جديدي مي بايست تا مشروطه و قانون اساسي دوباره پاي گيرد و روند انقلاب دموكراتيك ادامه يافته و تكميل گردد 10 سال بعد از آن حادثه فرصتي ديگر دست مي دهد .

تزار روسيه از صحنه سياست ايران بيرون مي رود، در تبريز تحت رهبري مبارزين انقلاب مشروطه قيام دموكراتيك خياباني ، در گيلان نهضت جنگل در خراسان قيام پسيان سر مي گيرد اما در نهايت اين حركتها نيز از طرف ارتجاع سركوب مي شود ليكن باز هم نه افكار آزادي و ترقي خواهي خاموش شدني است و نه تمامي آزادي خواهان محوشدني.

جنگ جهاني دوم شروع مي شود و دامنه آن ايران را نيز احاطه مي كند رضا شاه كنار مي رود و فرزندش جايگزين وي مي شود هر چند كه نماد ديكتاتوري و ارتجاع به ضعف گراييد اما دستگاه ارتجاع كماكان دست نخورده باقي ماند.در اين زمان 25 سال از افول سردار ملي مي گذرد و مرحله ديگري از حركت دموكراتيك و آزادي خواهي رقم مي خورد. آزادي خواهان از زندانها رهايي مي يابند و تبعيديها  برمي گردند و نهضت دموكراتيك آذربايجان شكل مي گيرد در رأس اين نهصت باز همان مشروطه طلبان به رهبري ستارخان و دموكرات هاي آزادي و ترقي خواه خياباني جاي گرفتند حركتي قويتر با تجربه تر و پخته تر شكل گرفت . آزادي خواهان در مقابل استبداد و ارتجاع فرصت نسبتاً مساعدي را كه در نتيجه جنگ جهاني دوم بوجود آمده بود را نمي توانستند از دست بدهند و به خاطر سوابق انقلابي اين كار بايد از آذربايجان شروع مي شد در هيچ كجاي ايران بجز آذربايجان ممكن نبود چرا كه  آذربايجان مهد تمدن درئازه تجدد و تنور مقاومت و قيام مي باشد .

در واقع نهضت دموكراتيك آذربايجان محصول سير تكاملي حركتهاي آزادي طلب از مشروطه تا سال 1324 مي باشد مرحوم پيشه وري نماينده اول منتخب مردم تبريز -كه متاسفانه اعتبارنامه او رد شد- و ليدر اين نهضت در سال 1324 در سالن شير و خورشيد تبريز چنين توضيح مي دهد:«شرايط به گونهاي سخت بود كه يقين حاصل كردم ماندن در تهران و نوشتن مقاله و ايراد نطق نتيجه نمي دهد ناچار به تدبيري كه از يكسال پيش بحث آن بود فكر كردم هم مسلكان آذربايجاني مي گفتند تهران خود رأس ارتجاع و مركز استبداد مي باشد اصلاحات را بايد از آذربايجان شروع كرد با قدرت مردم منطقه حكومت ملي تشكيل داد بايد براي مدتي از تهران چشم پوشيد و مستقيماً در اينجا كار كرد حقيقت اين فكر آنگاه در نظرم آشكار جلوه كرد كه در حال مذاكره با مسئولين دولتي در رابطه با تلگرافهاي تظلم و دادخواهي آذربايجانيها  بودم بعضي دولتمردان مي گفتند كه به واسطه عريضه و تلگراف بيشتر به خود زحمت ندهيد ما به اين حرفهاي پوچ و بي ارزش جواب نخواهيم داد. بايد كه به مردم مراجعه مي شد با اين افكار و شعارها من به تكليف آزادي خواهان تبريز از تهران به آذربايجان حركت كردم.»پيشه وري-روزنامه 21 آذر

بين ترتيب در اوايل سال 1324 تعدادي از آزاديخواهان از نفاط مختلف ايران به تبريز مي آيند و در 12 شهريور فرقه دموكرات آذربايجان را تشكيل مي دهند و چنانكه ذكر شد اغلب مؤسسين و رهبران اين فرقه از مبارزين انقلاب مشروطه ،قيام خياباني ونهضت جنگل بودند.

حكومت يكساله فرقه دموكرات آذربايجان از جمله رويدادهاي مهم تاريخ معاصر آذربايجان است اين واقعه از آنجا كه با سياستهاي شوونيستي و همانند سازي رژيم پهلوي تعارض داشت جهت تحريك احساسات ناسيوناليسم ايراني و همچنين بد نام كردن فرقه دموكرات آذربايجان به انگ تجزيه طلبي زده شد نظام ديكتاتوري سابق به مدت طولاني 32 سال براي توجيه اين شايعات كوشيده است به نحوي كه برخي اشخاص ساده لوح نيز تحت تأثير آن قرار گرفتند همين حالا هم هستند بعضيها كه تا حرفي از حقوق ملي در ايران به ميان مي آيد او را به اتهام تجزيه طلبي مورد حمله قرار مي دهند در حاليكه مرامنامه رسمي فرقه دموكرات و سندهاي بيشمار به كرات تأكيد دارد كه آنها مختاريت آذربايجان را در چهارچوب تماميت ارضي ايران مي خواستند و يك سال بعد از حكومت فرقه مذاكرات و موافقت نامه هاي نمايندگان آذربايجان با دولت مركزي صداقت و درستكاري آنها در مورد تماميت ارضي و رد تهمت هاي تجزيه طلبي را اثبات مي كند .

كنسول انگليس در تبريز در كتاب ايران بين دو انقلاب مي نويسد هر چند كه روسها به دليل اهداف خود از حكومت ملي آذربايجان پشتيباني مي كنند ولي نمي توان انكار كرد كه بدبختيها و بي عدالتي هايي وجود دارد كه اگر در هر كشور ديگري بود به شورش خود انگيخته منجر مي شد نميتوانم باور كنم كه اين نهضت كاملاً كار روسها باشد بلكه به نظر مي رسد آنها از يك وضعيت انقلابي واقعي بهره برداري مي كنند مردم آذربايجان به اين نتيجه رسيدند كه نامزدهاي محلي آنها مي توانند به خوبي تهرانيها از عهده كار برآيند...با يك سفر كوتاه به آذربايجان متوجه شدم كه اين حكومت ملي هوشيارتر ،كارآمدتر و قويتر از حكومت پيشين فارسها ظاهر شده است.

كنسول آمريكا در تبريز نيز تأكيد مي كند كه :« چنين جنبشهايي از حمايت وسيع مردمي برخوردار است و شكايات و نارضايتيهاي حقيقي از حكومت مركزي رانشان مي دهد .» و در گزارش سفير كبير آمريكا در ايران مي خوانيم :«مقامات رسمي ايران در تبريز اظهار مي دارند كه فرقه دموكرات آذربايجان تكيه گاه توده اي ندارد...كنسول ما و كنسول بريتانيا در تبريز تأكيد مي كنند در آذربايجان نسبت به دموكراتها علاقه و همدردي وجود دارد مردم آذربايجان نسبت به حكومت تهران عميقاً نفرت دارند.»گذشته چراغ راه آينده است.ص223

گزارش سفير كبير انگليس در ايران صريحتر است:«اما استان آذربايجان شكايتي داشته دير يا زود و به نحو مؤثر به شورش بر عليه مقامات فاسد و ناواردي كه از تهران مأمور شده اند منجر گرديد تمام عوايد كشور در تهران به مصرف مي رسد و آنچه باقي مي ماند پس از پرداختهاي مربوط به ارتش و ژاندرمري در وزارت خانه ها خرج مي شود كه كار زيادي هم نمي كنند تمام مسايل و امور مربوط به استانها اعم از بزرگ و كوچك به تهران حواله مي شود و در بسياري اوقات از طرف وزارت خانه هاي مربوط بي پاسخ مي ماند حتي شهرداران بخشهاي استانها نيز از تهران اعزام مي شوند ضمناً من معتقدم كه بهتر است موضوع زبان را در نظر گرفت و افراد محلي را به مشاغل اداري هر محل نه تنها در مورد آذربايجان بلكه درباره تمام اقليتها بگمارد بطور كلي بايد گفت كه گوش تهران تا زمانيكه يكي از استانها دچار بي نظمي نشود به هيچ توصيه اي بدهكار نيست اعلاميه حزب دموكرات حاكي از دموكراسي و توسل به قدرتهاي دموكراتيك و منشور آتلانتيك عاقلانه و هوشيارانه تهيه شده است...»

قابل ذكر است كه اينها حرفهاي كساني بود كه رقيب شوروي در ايران بودند و اسناد مذكور نشان مي دهدكه اين جنبش داراي زمينه هاي عيني و مردمي هم بوده است نه اينكه به فرمان شوروي و به وسيله چند مهاجر صورت بگيرد.

پنجشنبه 21 آذر 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | گزارش و تحليل       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن

يكي بود يكي نبود!

           منتشره در نشريه فرداي ما14 آذر1392-شماره522 

  يكي بود

                                                                               


                                                                                      

  يكي نبود

اواسط ماه مهر شاهد دو اظهار نظر متفاوت يكي از طرف جناب آقاي فاني سرپرست آموزش و پرورش و ديگري از سوي دامغاني رئيس فرهنگستان هنر بوديم.

 آقاي علي اصغر فاني در مصاحبه با سايت جماران سكوت در برابر آموزش زبان مادري در مدارس را شكستند و صراحتا اعلام كردند كه :«تدريس زبان قوميت ها در مدارس اولويت من است».

مساله اي كه تا پيش از اين رد پاي آن تنها در وعده هاي انتخاباتي قابل مشاهده بود و آخرين آن را نيز دكتر روحاني وعده فرمودندبه طوري كه رئيس جمهور محترم در سخنرانيهاي متعدد پيش از انتخاب از جمله در اورميه  قول اجراي اصل 15 قانون اساسي را داده بودند و اكنون وزير پيشنهادي وزارت آموزش و پرورش گويا به جد پي گير اين مهم هستند.

در اين راستا آقاي فاني همچنين اظهار كردند :«ما بايد اصل 15 قانون اساسي را اجرا كنيم يكسري برنامه ريزيها در زمان آقاي خاتمي انجام شده بود كه در نهايت متوقف شده اند بايد اكنون با بررسيهاي دوباره اين برنامه ها را به جريان انداخت.»

هر چند اين خبر مهم طبق انتظار با استقبال كم روزنامه هاي سراسري مواجه شد ولي متاسفانه حتي  رسانه هاي منطقه اي هم كم لطفي از خود نشان دادند. در ميان روزنامه هاي سراسري تنها روزنامه وزين شرق تيتر اول و سرمقاله خود را تحت عنوان «سرمايه فرهنگي آموزش زبان مادري » در تاريخ 15 مهر به اين مصاحبه اختصاص داد و نظرات مخالفان و موافقان اجراي اين اصل را جويا شده بود.

ذر سرمقاله روزنامه شرق آمده است كه :«اين خبر درصورت اجراي شدن يكي از مهمترين اقدامات آموزش و پرورش طي سالهاي گذشته مي تواند باشد چرا كه آموزش زبان مادري با  توجه به تاكيدات نهادهاي بين المللي و منابع علوم تربيتي مي تواندنقش مهمي در جنبه فرهنگي و اجتماعي و فردي دانش آموزان ايفا كند و زبان مادري با توجه به قدرت نفوذ خود در ميان افراد باعث افزايش سرمايه فرهنگي افراد جامعه مي شود...مي توان اين طرح را به عنوان يكي از اميدوار كننده ترن طرح ها در آموزش و پرورش معرفي كرد .»ما هم اميدواريم با انتخاب جناب آقاي فاني به وزارت آموزش و پرورش بر اين مطالبه بر حق اقوام ايراني جامه عمل پوشانيده شود.

زمزمه شيرين خبر فوق هنوز ورد زبانها بود كه دامغاني رئيس فرهنگستان هنر بر زخم كهنه قوميت ترك آذري نشتري دگر باره زد و در مقاله اي به بهانه ترجمه اشعار حكيم نظامي به زبان تركي در جمهوري آذربايجان نوشت:«اندوه بزرگ اين است كه آذريها كه هرگز تبار تركي نداشته اند به جهت غلبه زبان ايل هاي مهمان مدعي صحراگردي و توحش بعد از مدنيت اند»

افاضات منسوخ و مغرضانه اي كه مسبوق به سياستهاي نژادپرستانه رژيم گذشته بود ولي متاسفانه رد پاي آن در شمايل جديد در نزد برخي از مسئولين همچون دامغاني و حداد عادل و...ديده ميشود بايد گفت در واقع همين طيف به اصطلاح مسئولين هستند كه تا كنون مانع اجراي اصل 15 قانون اساسي شده اند.فارغ از اينكه ما ترك باشبم يا نباشيم كدام عقل سليمي مي تواند انسانهاي ديگرهمنوع خود را وحشي قلمداد كند! آيا اين است انسانيت شما ، اين است اسلاميت شما ، اين است فرهنگ و هنر شما ، اين است اصالت و نجابت ايراني شما ...يعني خودپسندي در نزد برخيها تا به اين حد مي تواند وجود داشته باشد!

«هنر نزد ايرانيان است و بس!» آيا اين هنري است كه از آن دم مي زنيد همين كلمه بس است كه ديگران را بي هنر ، بي هوش ، وحشي ...فرض ميكند و افسوس و هزار افسوس كه رؤساي فرهنگستانهاي ما چنين فرهيخته گان و فاضلاني هستند آنگاه از مردم كوچه و بازار بجز ساختن جوكهاي مسخره و تحقير آميز به ديگر اقوام غير فارس چه انتظار ديگري مي توان داشت؟

من با اقدامات و سياستهاي دولت جمهوري آذربايجان كاري ندارم كه صلاح مماكت خويش خسروان دانند اما در اينجا و در داخل دقيقا به خاطر مخالفت با آن حضرات هنرمند است كه خيلي از دوستان مجبور مي شوند حتي آذري بودن خود را انكار كنند.

البته اگر از خودمان هم نقدي كرده باشيم اين گفتمان را هم خطا دانسته و اين گونه برخورد را ناشي از عصبيت مي بينم  به تاسي از اساتيد بزرگواري همچون دكتر صديق و مرحوم بهزادي اعتقادم بر اين است كه لهجه و صفت آذري با پايه و زبان تركي صحيح است و معتقدم كه با پس گيري اين كلمه از شوونيسم بايد از تله آنها رها شده و با زدودن گرد و غبار از واژه «آذر» آنها راخلع سلاح كرد. و براي رفع هر گونه شبهه پيشنهاد مي شود هر دو كلمه تركي و آذري را  در كنار هم بكار ببريم.

يعني كه ما هم ترك هستيم هم آذري. ترك بودن و آذري بودن هيچ منافاتي كه با هم ندارند اتفاقا مكمل هم هستند نگارنده ضمن ابراز مخالفت شديد و انزجار از تئوريسينهاي معلوم الحال زبان جعلي «فارسي آذري» اظهار مي دارد زبان ما «تركي آذري» بوده و هست تركي هم زبان و هم نژاد ما، و  آذري يا همان آذربايجاني لهجه و صفت ماست.

كساني كه شما از سر عجز و درماندگي وحشي مي ناميد و فردوسي نام شاعر بزرگ شما آنها را ديو مي ناميد اتفاقا قبل از آمدن بيابانگردان آريايي اين سرزمين موطن آنها بود تمدنهاي التصاقي زبان ماد ، ماننا ، اورارتور ، هيتي ، كاسبي ، سومري ، ...در واقع الگوي تشكيل دولتهاييي مثل هخامنشي و ساساني بوده اند. 

سه شنبه 5 آذر 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | گزارش و تحليل       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن

حرفهاي بزرگ وكارهاي بزرگتر ، بزرگ مردان شهرداري!

فرداي ما 15آبان1392 -حجت الهامي

durnanews.ir

http://www.iraneconomist.com/files/fa/news/1392/5/24/17237_875.jpg

«بزرگترين لوستر شهري كشور در اورميه رونمايي شد شهردار اورميه گفت...»عنوان خبري كه جالب توجه مي نمود اما نمي دانم چرا در چند بار عبور  روزانه از اين ميدان متوجه اين كار بزگ نمي شوم با خود مي گويم بايد خبر گنده تر از خود لوستر باشد تا اينكه از روي كنجكاوي يك شب صرفا جهت نگاه دقيق به آن كار بزرگ و خبر گنده به ميدان انقلاب  مي روم در ميان كلكسيون لامپها و نورهاي رقاص دنبال بزرگترين لوستر كشور مي گردم عجبا هر چيزي در اين ميدان مي شود پيدا كرد بجز بزرگترين لوستر شهر و كشور و شايد هم قاره آسيا و دنيا ! يعني من آدرس را عوضي فهميده بودم ! اما بالاخره متوجه يك لامپ رشته اي جديد در آن ميدان شدم يعني اين را بزرگترين لوستر كشور مي گويند! يك لامپ حلقه اي با دم حلزوني ! گرچه شك دارم بتوان بر آن نام لوستر گذاشت اما به صفت و خبر بزرگترين لوستر كشور كلي خنديدم به قول كوچك مردي « هميشه آدمهاي بزرگ چيزهاي بزرگ مي خواهند.» لذا به بزرگ مردان كوچك پيشنهاد مي شود اين شاهكار بزرگ را در كتاب ركوردهاي جهاني گينس هم به ثبت برسانند تا وجهه شهرداري اورميه بخصوص روابط عمومي و امور بين الملل آن جهاني هم بشود.

باور بفرماييد دنيا مبهوت اين كار خارق العاده و بي نظير شما مي شود شما بزرگان شايسته بزرگترين عناوين هستيد.

نصب بنرهاي بزرگ تبليغي و تعريفي،و نصب پرچمهاي بزرگ در اقصا نقاط شهر را جزو كارهاي بزرگ و پر افتخار مديريتي مي شمارند و  انصافا براي تعدادي بنر فروش و پرچم فروش بازار خوبي پيدا شده است و اورميه را شهر بنر و پرچم كه كرده بودند و حالا هم اضافه كنيد نصب لوسترهاي بزرگ را...در ادامه  آن خبر يكي از سازندگان آن لوستر گفته بود كه اورميه را شهر نور خواهيم كرد بنابر اين همشهريان منتظر ديدن لوسترهاي بزرگ و بزرگتر ديگري در ميادين و روگذرهاي جديد باشند در حاليكه كه كسي به فكر تامين روشنايي معابر در داخل و اطراف شهر نيست چونكه اين جور كارها به چشم نمي آيند و جنبه تبليغاتي ندارند.

اما چه مي شد به جاي كارهاي كم ارزش نمايشي و صرف هزينه هاي بيهودهمثل بنرزني و پرچم زني و لوستر زني...كارهاي واجب و اصولي انجام مي شد.همه جا زيرگذر و روگذر را براي حذف چراغ قرمزها در نتيجه روان شدن ترافيك اجرا مي كنند در فلكه مدرس ما با هاي و هوي روگذري مي زنند ولي چراغهي قرمز آن را از عدد 4 به 6 مي رسانند تازه وقتي متوجه نقص كار مي شوند ترافيك مسيرهاي مستقيم كنار روگذر و گردشهاي به چپ  را با راه بندي به خيابانهاي پرترافيك تر مدرس و شهريار انتقال مي دهند و ترافيك سنگين آن خيابانها را مضاعف مي كنند .

واقعا دست مسئولين محتم درد نكند ، خسته نباشند ديگر چه مي توان به اين مسئولان نابغه گفت جز اينكه لطف كنند به جاي چند پروژه يك پروژه كار كنيد اما درست كار كنيد!

آقاي شهردار ،آقايان شوراي شهر ،مديران محترم ! اكنون شما به بالاترن سطح مديريتي شهر تكيه زديد و ديگر نيازي به نامجويي نداريد لطفا كارها را تبليغي ، نمايشي و ناقص انجام ندهيد قبل از شروع كاري درست تصميم بگيريد و درست كار كنيد سرمايه هاي شهر محدود هستند لطفا آنها را هدر ندهيد. بي تعارف كار شما در فلكه مدرس هيچ تعريفي ندارد آن زمان كه زير گذر را از طرح اوليه حذف كرديد و كار مهندسي مطالعه شده را به اصطلاح ماست مالي كرديد اي كاش مي شد يك بنر بزرگ تاسف و نكوهش را در جلوي ساختمان شهرداري آويزان كرد!

آيا معلوم است اكنون در فلكه مولوي چه مي كنيد پس از  مدتها كار و صرف آن همه هزينه و اتلاف نيرو يك شبه طرح عوض مي كنيد و ستونهاي آماده بارگذاري و نصب روگذر شبانه تخريب مي شوند هزينه اين تصميمات ناگهاني و تغيير نظر در وسط كار را چه كساني تقبل خواهند كرد گناه اين مردم چيست كه به شما اعتماد كردند؟

درياچه اورميه كفن پوشيده و در حال احتزار است شهرداري اورميه براي نام خليج فارس جشنواره نقاشي برگزار مي كند خليجي كه هيچ مشكلي ندارد و سياسيون بي درد تنها بر سر نام آن جنگ زرگري راه انداخته اند.

با وجود جشنواره هاي متعدد و پر تبليغ كيش و قشم و ... ديگر هيچ نيازي به شهرداري اورميه باقي نمي ماند شما لطف فرموده به فكر مشكلات واقعي و حاد درياچه اورمه باشيد مطمئن باشيد نام خليج فارس هميشه فارس خواهد ماند و هر روز بيشتر از ديروز بر مشتقات آن مانند پرسي و پرشي و پرشيا ؛ پارسي و پارسه و پارسيان ،...افزوده و استخراج مي شوند .  

چهارشنبه 17 مهر 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | گزارش و تحليل       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن

باغ رضوان اورميه-بهشت گدايان

  چاپ در نشريه فرداي ما شماره513-11مهر1392                     

 durnanews.ir

شايد بهتر بود نوشته مي شد «اورميه بهشت گدايان» وعكسهاي رنگارنگي از سائلان رنگارنگ با ترفندهاي هزار رنگ ضميمه مي شد و واقعيت هم چيزي غير از اين نيست پديده ناميمون مهاجرت بخصوص اسكان كوليهاي غرب كشور در اطراف شهر اورميه باعث شيوع اين حرفه زشت در اين شهر شده است هم اضافه كنيد رونق قاچاق مواد مخدر و افزايش بي رويه اعتياد و در نتيجه متكديان نوع معتاد و صد البته و صد متاسفانه خصت ترحم گونه و ساده لوحي مردم اورميه مكمل پديده شرم  آور و زشت تكدي گري حرفه اي مي باشد.

اما اينجا بالاي كوه باغ رضوان است رو به رويم شهري بي در و پيكر به نام اورميه و پشت سرم آرامگاه ابدي اقوام و همشهريان .

در اين نقطه به انسان حالات عجيبي دست مي دهد گويي در مرز دنيا و آخرت ايستاده است دربرزخ مرگ و زندگي!

در بالاي اين كوه بيش از هر زمان ديگر خود را به خداوند نزديكتر مي بيني گاه با  خود مي گويم حالا كه با پاي خود به اينجا آمده ام كاش ديگر به پايين برنمي گشتم و همين جا براي هميشه آرام سر بر بالين خاك مي گذاشتم و قبل از اينكه گناهانمان هر روز بيشتر و بيشتر شوند همه چيز همين جا تمام مي شد كه اگر حالا نشد چند روز ديگر روي پا و دوش ديگران همين جا تشريف خواهيم آورد پس هر چه زودتر بهتر!

و يا كاش حداقل ميشد مانند عارفان و صوفيان قديم  در غاري در همين اين كوه چله نشيني مي كردي و دل از غبار دنيا صاف...

اما چه ميشود كرد كه نمي شود من متعلق به خود خود خودم نيستم آن پايين كساني هستند كه از من انتظاراتي دارند كه اگر به  نشنوم به قول معروف مشمول ذمه مي شوم لذا بهتر همان است كه تسليم تقدير الهي و سرنوشت شد تا ديد كه سرنوشت در پيشاني هر كس چه نوشته است.

به قول دكتر شريعتي:خدايا به من چگونه زندگي كردن را بياموز كه مرگ را خود تجربه خواهم كرد!...

 غرق در اين افكار فلسفي و روحاني هستي كه ناگهان دستان بچه گدايي بسويت دراز مي شود و همه رشته ها را به هم مي ريزد و پنبه مي كند! پس خدايا اين بچه ها صاحب ندارند؟ پدر و مادر ندارند؟

قبرستان آرامش و تعريف خاص خودش را دارد اما اين متكديان كوچك حرفه اي نيك مي دانند در كجا و در په موقعيتي بايد ماهي بگيرند من كه علي رغم تمام دل رحمي از گدا پروري متنفر و بيزار هستم اين دستان به ظاهر كوچك و معصوم اما پر حيله و نيرنگ را كنار مي نهم نيك مي دانم اينها محتاج و يتيم نيستند سبيل ،شكم و گردن پدر همين بچه خيلي كلفت تر از امثال من است .

 چند قدم پايين تر مادر يكي از آن بچه گداها را مي بينم كه بر روي چمنها لميده چند نيم وجبي ديگر دور و برش بازي مي كنند و يكي هم در شكمش ! دلم مي خواهد بر سرش داد بكشم  چرا در حق اين بچه ها اينچنين ظلم مي كنند! چرا فرهنگ و نجابت شهر ما را زير سؤال مي برند؟ چرا...ولي او زبان مرا نمي فهمد نمي دانم از كجا آمده شايد از شهرها و استانهاي جنوبي يا از كشورهاي مجاور، ولي هر كه هست او همشهري ما نيست او يك ميمان ناخوانده است. و چند قدم ديگر در كمال تعجب ديده مي شود كه فضاي سبز وسط باغ رضوان به ميدان فوتبال تبديل شده  و هيجان وهلهله اي بر پاست! آيا اينجا آرامگاه است يا ميدان فوتبال؟!

 آيا اين قبرستان متولي ندارد كه هر كسي هر چه خواست بدون احترام به فضاي آرامگاه و مرده ها و زنده ها انجام مي دهد؟!

شايد گفتن اين نكته چندان خوب نباشد اما من چنانچه به والدين مرحوم دلبستگي دارم به باغ رضوان هم علاقه خاصي دارم و از آنجا ادبيات قبرستاني يا مرگ از آن جمله اشعار روي سنگ قبرها را زياد مطالعه مي كنم بر مزار مرحوم نيكزاد يكي از فعالين ملي آذربايجان چنين نوشته شده است:«يوخونوز شيرين اولسون ديريلر!»

 

شنبه 6 مهر 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | گزارش و تحليل       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن
     http://s3.picofile.com/file/7822982789/2121.jpg

با پيگيريهاي مجدانه مديريت سايت دورنا نيوز http://durnanews.ir و  ارائه پاسخهاي منطقي ُ قانوني و قانع كننده به مقامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از سوي مدير وبسايت خبري - تحليلي دورنا نيوز  سايت مزبور كه به علت ايراد برخي اتهامات واهي و بي اساس از سوي عده اي زياده خواه طي چند روز گذشته توقيف ُ، فيلتر و از دسترس خوانندگان و علاقمندان خارج شده بود از صبح فردا تاريخ هشتم  مهر ماه ۱۳۹۲ فعاليت خود را رسما آغاز خواهد نمود. اين نويد را به خوانندگان عزيز دورنا نيوز مي دهيم كه سايت دورنانيوز مصمم تر و جدي تر از گذشته در چهارچوب قانون مطبوعات و ساير قوانين جمهوري اسلامي به امر اطلاع رساني و تحليل مسائل سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي ، اجتماعي  استان آذربايجان غربي و ... خواهد پرداخت.

پنجشنبه 21 شهریور 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | گزارش و تحليل       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن

اروم نيوز (( اورميه سسي ))  : پايگاه خبري و تحليلي دورنانيوز آذربايجان كه به همت جمعي از فعالان مطبوعاتي استان آذربايجان غربي فعاليت خود را همانند يك خبرگزاري جامع محلي تشكيل داده است در طول فعاليت خود انقلابي نوين در راستاي اطلاع‌رساني عرضه كرده و تمامي اخبار و مسائل روز پيرامون اورميه و آذربايجان را به‌ صورت تحليلي به مخاطبان خود منتشر مي‌نمود كه در اقدامي عجيب و غيرمنتظره روز  يكشنبه 17 شهريور فيلتر و در همان روز توقيف شد.

سايت «دورنانيوز» كه از سوي «جمعي از فعالان مطبوعاتي» استان آذربايجان غربي و با كمك بسياري از نويسندگان جوان و آينده دار استان براي حمايت از فرهنگ اصيل آذربايجاني و دغدغه‌ها و مشكلات مردم استان در هفت بخش سياسي و اجتماعي، تاريخي و فرهنگي، ورزش آذربايجان، اقتصادي،  تورركجه، ايران و جهان و بخش ويژه درياچه اورميه راه‌اندازي شده بود، در روز يكشنبه فيلتر شد!


فيلترينگ سايت «دورنانيوز» در حالي صورت مي‌گيرد كه حسن روحاني روز ۱۶ خرداد ماه سال جاري، در جريان فعاليت‌هاي انتخاباتي خود، با انتقاد از وضعيت اينترنت در ايران گفته بود: «ما در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه محدود كردن اطلاعات امكان‌پذير نيست.»

حسن روحاني همچنين تيرماه سال جاري در گفت‌و‌گويي با مجله «چلچراغ» گفته بود: «فيلترينگ گسترده جز اين كه ديوار بي‌اعتمادي ميان مردم و دولت را بيشتر مي‌كند و به اقتصاد ما ضربه مي‌زند، خاصيت ديگري ندارد و مانع توسعه كاربري‌هاي مثبت اينترنت در ايران مي‌شود.»


فيلتر شدن سايت‌هاي مختلف در دوران محمود احمدي‌نژاد، اتفاق رايجي بود و بسياري از وب‌سايت‌هاي داخل و خارج به بهانه‌هاي مختلف در داخل كشور مسدود مي‌شدند ، اما فيلتر شدن سايت «دورنانيوز» نخستين موردي است كه پس از روي كار آمدن دولت تدبير و اميد حسن روحاني از سوي رسانه‌ها گزارش مي‌شود.

ولي بدون ترديد مهمترين مشخصه رشد و بلوغ سياسي يك رسانه مستقل " استقلال " آن رسانه از باندهاي قدرت، احزاب، گروه‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ... است و دقيقا همين مشخصه مهم ( استقلال ) است كه يك رسانه مستقل را تبديل به تريبون و بلندگوي هميشگي اقشار مختلف مردم مي‌كند؛ آذربايجان مهد اولين‌ها، در عرصه مطبوعات هم اولين است و مطبوعات در آذربايجان سابقه‌اي ديرپا دارد.

 

در انقلاب مشروطيت - كه هديه ديگري از مردم آذربايجان به كل مردم ايران بود - مطبوعات به‌ دليل جايگاه، پشتوانه و اعتماد مردمي از عوامل اصلي پيروزي انقلاب مشروطيت بودند كه مطالب فوق‌الذكر و شعور بالاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي و همچنين تاريخ و مدنيت چندين هزار ساله مردمانش و بسياري از موضوعات و مسائل ديگر، كار مطبوعاتي را در اين منطقه به شدت حساس و بسيار سخت و دشوار كرده است كه به‌نظر مي‌رسد استوار بودن بر مواضع فوق‌الذكر هزينه‌هايي نيز دارد كه اگر كسي بخواهد بر آن مواضع پافشاري كند با فشارهايي روبرو مي‌شود كه فيلترينگ و توقيف دورنانيوز از همان فشارها مي‌باشد! 

 

گويا اين اولين‌ها نمي‌خواهند دست از سر آذربايجان بردارند و دورنانيوز اولين وب‌سايت رسمي استان آذربايجان غربي است كه فيلتر و توقيف شده است كه مجموعه ما آرزوي بازگشت اين رسانه پرقدرت و باصلابت به فضاي مجازي استان آذربايجان غربي را دارد.
دوشنبه 18 شهریور 1392ده گؤنده ریلیب
بؤلوم | گزارش و تحليل       یازار :  حجت الهامی
+0 به یه ن

آللاه‌ين آدييلا

گزارش پاياني ششمين دوره جشنواره غيردولتي آنامين يايليغي

 

صمد كؤنلومده‌دير، اوره‌ييمده‌دير     دؤيوشور، اؤلسه‌ده دؤنمز ائليندن

                                                                                        (عليرضا نابدل/ اوختاي)

زنده داشتن خاطره صمد، بيش از هر چيز در آن است كه ما به همه آن چه كه صمد دلبستگي داشت، علاقمند باشيم.

                                                                                                  (ع. فرزانه)

با عرض سلام و صلوات بر امام مهرباني‌ها، حضرت ضامن آهو(ع)، و گراميداشت نهمِ شهريور(روز درگذشت صمد بهرنگي/ روز ادبيات كودكان و نوجوانان منطقه آذربايجان)، همچنين بيست و يكم فروردين( روز درگذشت بولود قاراچورلو/ روز شعر منطقه آذربايجان) و چهارم تيرماه(الهام گرفته شده از تاريخ قديمي‌ترين نسخه مكتوب كتاب جاويد دده‌قورقود/  روز ادبيات داستاني و نمايشي منطقه آذربايجان)؛ بدينوسيله از تمام عزيزاني كه در شش دوره برگزار شده جشنواره غيردولتي آنامين يايليغي به طور مستقيم و غير مستقيم، از دور و نزديك، شناس و ناشناس و ...، و به هر نحوي از قبيل نقد، تبليغ، داوري، شركت، چاپ و انتشار فراخوان،حمايت مالي، كمك فكري و ...با اين جشنواره همكاري فرمودند، تقدير و تشكر كرده و از تمام هنرمندان و هنرپروران عزيز منطقه آذربايجان كه از بنده، حرف و كارهايم رنجيده‌اند، عذر  مي‌خواهم.

 

آمار و ارقام ششمين دوره جشنواره غيردولتي «آنامين يايليغي» و مجموع ادوار قبلي:

تعداد شركت‌كنندگان:

1- دوره اول: 46 نفر               31 نفر آقا             15 نفر خانم

2- دوره دوم: 92 نفر               64 نفر آقا             28 نفر خانم

3- دوره سوم: 142 نفر            103 نفر آقا            39 نفر خانم

4- دوره چهارم: 102 نفر           49 نفر آقا                 53 نفر خانم

5- دوره پنجم:  137 نفر           105 نفر آقا              32 نفر خانم

6- دوره ششم: 35 نفر              همگي خانم

الف: مجموع شركت‌كنندگان با احتساب كساني كه در2 و يا بيش از 2 دوره مختلف شركت كرده‌اند: 554 نفر

ب: مجموع شركت‌كنندگان بدون احتساب شركت‌كنندگان در ادوار مختلف( نام هر فرد يك بار احتساب شده است): 435 نفر

 

آمار شركت‌كنندگان 2 و يا بيش از 2 دوره، و نكاتي ديگر:

الف: مجموعاً 72 نفر، در2 و يا بيش از 2 دوره مختلف شركت كرده‌اند.

ب: از 72 نفر ذكر شده، 26 نفر در يك يا دوره برنده جشنواره شده‌اند.

ج: از 26 نفر فوق‌الذكر، 4 نفر در 2 دوره مختلف برنده شده‌اند.

د: در مجموع از دوره اول تا ششم، 59 نفر برنده جشنواره شده‌اند( از رتبه اول تا تقديري)

ه: از 59 نفر مذكور، 8 برنده در دوره پنجم طبق قواعد فراخوان از طريق قرعه انتخاب شد‌ند.

ر: فقط يك برنده در يك دوره از جشنواره، برنده دو بخش متفاوت شده است.

ز: از ميان برندگان، 6 نفر در ادوار مختلف جهت داوري در اين جشنواره انتخاب شده‌اند.

 

تعداد آثار راه يافته به مرحله داوري:

1-  دوره اول:  49 اثر     شعر تركي 18 اثر/ شعر فارسي 19 اثر/ داستان فارسي 12 اثر

2- دوره دوم: 94 اثر      شعر تركي70 اثر/ شعر فارسي 24 اثر

3- دوره سوم: 178 اثر   شعر تركي 102 اثر/ شعر فارسي 33 اثر/ داستان تركي 43 اثر

4- دوره چهارم(اختصاص به كوكان و نوجوانان 6- 17 سال داشت): 84 اثر (نظم و نثر)؛ (همه آثار به زبان تركي بودند)

الف- 35 اثر بزرگسالان راجع به زلزله قاراداغ داوري نشد. از 1 اثر نقد بزرگسالان، تقدير شد.

5- دوره پنجم، به انتخاب برترين‌هاي فرهنگي ادبي منطقه آذربايجان در 90 سال گذشته و سال 1391 از نگاه مخاطبان، اختصاص داشت و شركت‌كنندگان برنده، طبق قواعد فراخوان اين دوره به قيد قرعه انتخاب شدند.

6- دوره ششم(اختصاص به بانوان داشت): 33 اثر      شعر تركي 23 اثر/ داستان تركي 10 اثر

 

داوران، آمار و شهرهايشان:

1- داوران دوره اول: 10 نفر    8 نفر آقا/ 2 نفر خانم

2- داوران دوره دوم: 4 نفر      همگي آقا

3- داوران دوره سوم: 10 نفر    9 نفر آقا/ 1 نفر خانم

4- داوران دوره چهارم: 12 نفر    7 نفر آقا/ 5 نفر خانم

5- در دوره پنجم، داوران خود شركت‌كنندگان بودند و جشنواره، آراي آنان را جمع بندي و اعلام كرد.

6- داوران دوره ششم: 10 نفر    7 نفر آقا/ 3 نفر خانم 

الف: مجموع داوران ادوار مختلف، بدون تكرار اسامي: 44 نفر

ب: از داوران دوره اول فقط يك داور در دوره دوم حضور داستند.

ج: از داوران دوره دوم فقط يك داور در دوره سوم حضور داشتند.

ح: از داوران دوره چهارم، هيچكدام در ادوار قبلي حضور نداشتند.

خ: در دوره پنجم، داوري بر عهده خود شركت‌كنندگان بود(انتخاب برترين‌هاي فرهنگي- ادبي منطقه آذربايجان از نگاه مخاطبان در 90 سال گذشته و سال 1391)

د: از داوران دوره ششم، هيچكدام در ادوار قبلي حضور نداشتند

ر: اسامي شهرهاي داوران و تعداد داورانشان: 1- اردبيل/ 14 نفر 2- پارساباد/ 4 نفر 3- شبستر/ 1 نفر 4- قم/ 1 نفر 5- خييو(مشگين شهر)/ 4 نفر 6- تبريز/ 8 نفر 7- بناب/ 1 نفر 8- تهران/ 2 نفر 9- اورميه/ 2 نفر 10- زنگان(زنجان)/ 4 نفر 11- اهر/ 1 نفر 12- خوي/ 2 نفر

 

آمار برندگان بخش‌هاي مختلف شش دوره:

داستان تركي: در ادوار اول، سوم و ششم برگزار شده است:

1- تعداد برندگان دوره اول: 1نفر

2- تعداد برندگان دوره سوم: 7نفر

3- تعداد برندگان دوره ششم: 3 نفر

3- مجموع برندگان، بدون تكرار: 10 نفر

الف: از برندگان دوره سوم، يك نفر در دوره ششم، برنده شده است.

ب: اسامي شهرهاي برندگان، بدون تكرار اسامي: تبريز، جلفا و اردبيل

 

شعر تركي: در ادوار اول، دوم، سوم و ششم برگزار شده است.

1- تعداد برندگان دوره اول: 5نفر

2- تعداد برندگان دوره دوم: 6نفر (آزاد 3نفر) (كلاسيك 3نفر)

3-  تعداد برندگان دوره سوم: 7نفر (آزاد 4نفر) (كلاسيك 3نفر)

4- تعداد برندگان دوره ششم: 3 نفر

الف: از برندگان دوره اول يك نفر در دوره دوم برنده شده است.

ج: از برندگان دوره دوم يك نفر در دوره سوم برنده شده است.

ح: مجموع برندگان، بدون تكرار:20 نفر

خ: اسامي شهرهاي برندگان، بدون تكرار اسامي: 1- خييو (مشگين شهر) 2- تبريز 3- پارساباد 4- كليبر 5- مرند 6- اردبيل 7- مراغه

 

شعر فارسي: در هر 3 دوره اول برگزار شده است.

1- تعداد برندگان دوره اول: 3نفر

2- تعداد برندگان دوره دوم: 3نفر

3-  تعداد برندگان دوره سوم: 4نفر

الف: از برندگان دوره اول يك نفر در دوره سوم برنده شده است.

ب: مجموع برندگان، بدون تكرار: 9 نفر

ج: اسامي شهرهاي برندگان، بدون تكرار اسامي: 1- اردبيل 2- خلخال 3- تبريز 4- قوشاچاي (مياندوآب) 5- شيراز 6- تهران 7- مشهد

 

داستان فارسي: فقط در دوره اول برگزار شد.

4 نفر برنده همگي از اردبيل

 

ادبيات كودك و نوجوان 6- 17 سال:فقط در دوره چهارم برگزار شده است.

الف: تعداد برندگان در گروههاي سني چهارگانه و بخش هاي نثر و شعر: 8 نفر

ب: تعداد تقديري‌هاي كودكان و نوجوانان: 2 نفر

ج: تعداد تقديري‌هاي بخش نقد ادبيات كودك و نو جوان- بزرگسالان حق شركت داشتند-: 1 نفر

ح: اسامي شهرهاي برندگان، بدون تكرار اسامي: 1- اردبيل 2- خييو (مشگين شهر) 3- تبريز  4- تهران 5- جلفا

 

انتخاب برترين‌هاي فرهنگي- ادبي منطقه آذربايجان از سال 1391- 1300 و 1391: اين بخش در دوره پنجم برگزار شده است.

الف: از 137 نفري كه در انتخاب برترين‌ها شركت كرده بودند، 8 نفر به قيد قرعه انتخاب شدند.

ب:اسامي شهرهاي برندگان: 1- اورميه 2- تبريز 3- پارساباد 4- خييو(مشگين شهر) 5- اردبيل

 

تعداد و اسامي استان‌هاي شركت‌كننده:

الف: تعداد و اسامي استان‌هاي دوره اول: 4 استان  (1- آذربايجان غربي 2- گيلان 3- خوزستان 4- اردبيل)

ب: تعداد و اسامي استان‌هاي دوره دوم: 11 استان (1-آذربايجان شرقي 2- آذربايجان غربي 3- زنجان 4- البرز 5- خراسان رضوي 6- تهران 7- لرستان 8- كردستان 9- خوزستان 10-قم 11- اردبيل)

ج: تعداد و اسامي استان‌هاي دوره سوم: 13 استان (1- اردبيل 2- آذربايجان شرقي 3- آذربايجان غربي 4-تهران 5- همدان 6-خراسان رضوي 7-فارس 8-البرز 9- قزوين 10- كرمان 11-گيلان 12- زنجان 13- اصفهان)

د: تعداد و اسامي استان‌هاي دوره چهارم 3 بخش جداگانه- : 7 استان (1- آذربايجان شرقي 2- اردبيل 3- قزوين 4- خراسان 5- آذربايجان غربي 6- تهران 7- زنجان)

ح: تعداد و اسامي استان‌هاي دوره پنجم: 6 استان ( 1- اردبيل 2- آذربايجان شرقي 3- آذربايجان غربي 4- البرز 5- تهران 6- زنجان)

ر: تعداد و اسامي استان‌هاي دوره ششم، همراه مجموع شركت‌كنندگان اين استان‌ها در اين دروه:4 استان (1- اردبيل: 22 نفر 2- آذربايجان شرقي: 11 نفر 3- تهران: 1 نفر 4- زنجان: 1 نفر)

1- در دوره سوم 4 نفر، شهرها و استان‌هاي خود را معرفي نكرده بودند و 1 نفر از جمهوري آذربايجان شركت كرده بود.

2- در دوره چهارم، 1 نفر از جمهوري آذربايجان شركت كرده بود.

3- در دوره چهارم، 2 نفر شهرها و استان‌هاي خود را معرفي نكرده بودند.

4- در دوره پنجم 1 نفر از جمهوري تركيه شركت كرده بود.

خ: مجموع استان‌هاي بدون تكرار 6 دوره با آمار مجموع شركت كنندگان اين استان ها: 17 استان (1- اردبيل:250 نفر/ 2-آذربايجان شرقي:110 نفر/ 3- آذربايجان غربي:14 نفر/ 4- زنجان:8  نفر/ 5- همدان: 2 نفر/ 6- قم:1 نفر/ 7- قزوين:1 نفر/ 8- البرز:6 نفر/ 9- تهران: 19  نفر/ 10- گيلان:2 نفر/ 11- خراسان رضوي:4 نفر/ 12- اصفهان: 1 نفر/ 13- فارس:2 نفر/ 14- كرمان:1 نفر/ 15- خوزستان:3 نفر/ 16- لرستان:1 نفر/ 17- كردستان:1 نفر)

* در مجموع 6 نفر، شهرها و استان‌هاي خود را معرفي نكرده بودند و 2  نفر از كشور جمهوري آذربايجان و 1 نفر از كشور جمهوري تركيه، شركت كرده بودند.

* مجموع شركت‌كنندگان بدون تكرار اسامي: 435 نفر( بدون در نظر گرفتن شركت افراد مختلف در ادوار مختلف)

 

تعداد و اسامي شهر‌هاي شركت‌كننده:

الف: تعداد و اسامي شهر‌هاي دوره اول: 9 شهر (1- اردبيل 2- نير 3- خييو (مشگين شهر) 4- خلخال 5- پارساباد 6- ماكو 7- آستارا 8- دزفول 9- مسجد سليمان)

 ب: تعداد و اسامي شهر‌هاي دوره دوم: 24 شهر (1- تبريز 2- پارساباد 3- خوي 4- خييو (مشگين شهر) 5- قوچان 6- تهران 7- مراغه 8- اورميه 9- بروجرد 10- زنگان (زنجان) 11- سقز 12- خلخال 13- قوشاچاي (مياندوآب) 14- ميانه 15- سبزوار 16- كرج 17- نمين 18- سلماس 19- مرند 20- بناب 21- بازرگان 22- شوشتر 23- قم 24- اردبيل)

 ج: تعداد و اسامي شهر‌هاي دوره سوم: 29 شهر (1- اردبيل 2- خييو (مشگين شهر) 3- تبريز 4- جلفا 5- گرمي و انگوت 6- مراغه 7- پارساباد 8- تهران 9- مرند 10- قرچك 11- مليك كندي (ملكان) 12- همدان 13- خوي 14- بناب 15- مشهد 16- خلخال 17- قوشاچاي (مياندوآب) 18- كليبر 19- شيراز 20- اشكنان 21- كرج 22- قزوين 23- كرمان 24- آستارا 25- صايين‌قالا (شاهين‌دژ) 26- زنگان (زنجان) 27- فلاورجان 28- بستان آباد)

ح: تعداد و اسامي شهر‌هاي دوره چهارم- در 3 بخش جداگانه- : 13 شهر(1- اردبيل 2- جلفا 3- مرند 4- قزوين 5- خراسان 6- زنگان (زنجان) 7- اورميه 8- تهران 9- پارساباد 10- خييو (مشگين شهر) 11- تبريز 12- گرمي 13- مليك كندي (ملكان)

خ: تعداد و اسامي شركت‌كنندگان شهرهاي دوره پنجم: (1- اردبيل 2- هير3- خييو(مشگين شهر) 4- پارساباد 5- جلفا 6- عشاير ساوالان 7- اورميه 8- تبريز 9- خلخال10- بخش موران 11- كرج 12- تهران 13- زنجان 14- بخشايش 15- اهر 16- ساوجبلاغ 17- پيرانشهر)

د: تعداد و اسامي شركت‌كنندگان شهرهاي دوره ششم، همراه مجموع شركت‌كنندگان اين شهرها در اين دوره: (1- اردبيل: 11نفر/ 2- خييو(مشگين شهر): 8 نفر/ 3- پارساباد: 1 نفر/ 4- جلفا: 2 نفر/ 5- تبريز: 8 نفر/ 6- خلخال: 1 نفر/ 7- تهران: 1 نفر/ 8- زنگان (زنجان): 1 نفر/ 9-  مراغه: 1 نفر/ 10-گرمي: 1 نفر)

 ر: آمار مجموع و اسامي شهرهاي شركت‌كننده 6 دوره: 49 شهر (1- اردبيل 2- نير 3- خييو (مشگين شهر) 4- خلخال 5- پارساباد 6- گرمي 7- انگوت 8- نمين 9- تبريز 10- خوي 11- مراغه 12- ميانه 13- مرند 14- بناب 15- بازرگان 16- بستان آباد 17- جلفا 18- كليبر 19- مليك كندي (ملكان) 20- ماكو 21- اورميه 22- قوشاچاي (مياندوآب) 23- سلماس 24- صايين‌قالا (شاهين‌دژ) 25- آستارا 26- زنگان (زنجان) 27- كرج 28- قم 29- همدان 30- قزوين 31- تهران 32- قرچك 33- سقز 34- دزفول 35- مسجدسليمان 36- شوشتر 37- شيراز 38- اشكنان 39- بروجرد 40- سبزوار 41- مشهد 42- فلاورجان 43- كرمان 44- قوچان 45- بخش موران 46- بخشايش 47- اهر 48- ساوجبلاغ 49- پيرانشهر)

 

آمار و اسامي نشريات:

تا زمان اعلام نتايج ششمين دوره در 7 نشريه استاني (آذربايجان شرقي، زنجان، «تهران- خوي» و اردبيل) و كشوري، مطالبي راجع به جشنواره غيردولتي آنامين ‌يايليغي منتشر شده است:

اردبيل فردا، آواي اردبيل و صبح سبلان(استان اردبيل)/ بايرام(زنجان)/ آفتاب آذربايجان(آذربايجان شرقي)/ خوي نگار«تهران- خوي»/ شاپرك(سراسري)

 

 آمار وبلاگ‌ها و سايت‌هايي كه در ادوار مختلف، فراخوان يا گزارش‌هاي پاياني جشنواره را منتشر كرده‌اند:

1- تعداد وبلاگ‌ها و سايت‌ها در دوره دوم: 29 وبلاگ/ 1 سايت

2-  تعداد وبلاگ‌ها و سايت‌ها در دوره سوم: 36 وبلاگ/ 4 سايت

3-  تعداد وبلاگ‌ها و سايت‌ها در دوره چهارم: 29 وبلاگ/ 5 سايت

4-  تعداد وبلاگ‌ها و سايت‌ها در دوره پنجم: 51 وبلاگ/ 10 سايت

5- تعداد وبلاگ‌ها و سايت‌ها در دوره ششم: 32 وبلاگ/ 3 سايت

5- مجموع سايت‌ها و وبلاگ‌هاي بدون تكرار ادوار مختلف: 113 وبلاگ و 15 سايت

الف: آمار سايت‌ها و وبلاگ‌هاي فيلتر شده ذكر نشده است، همچنين شبكه‌هاي اجتماعي

ب: از  دوره دوم، جشنواره درخواست همكاري وبلاگ‌ها و سايت‌ها با اين جشنواره را اعلام كرد.

ج: از دوره دوم تا ششم فقط دو وبلاگ به طور مستمر، فراخوان جشنواره را انعكاس داده‌اند.

د: در شش دوره گذشته، 42 وبلاگ و سايت فراخوان و يا گزارشات اين جشنواره را منتشر كرده‌اند.

ح: قطعا آمار سايت‌ها و وبلاگ‌ها بيش از اين است و ما آمار سايت‌ها و وبلاگ‌هايي را ذكر كرده‌ايم كه به آنها دسترسي داشته‌ايم.

 

هزينه‌هاي ادوار مختلف جشنواره:

1- مجموع هزينه‌هاي دوره اول: 250 هزار تومان

2- مجموع هزينه‌هاي دوره دوم:  600 هزارتومان

3- مجموع هزينه‌هاي دوره سوم: 800 هزار تومان

4- مجموع هزينه‌هاي دوره چهارم: 300 هزار تومان

5- مجموع هزينه‌هاي دوره پنجم: 150 هزار تومان

6- مجموع هزينه‌هاي دوره ششم: 365 هزار تومان

 

تاريخ‌هاي اختتاميه ادوار مختلف:

1- اختتاميه اولين دوره: 12/12/1389 سالن بيضاء اردبيلي- اردبيل

2- اختتاميه دومين دوره: 30/6/1390 سالن بيضاء اردبيلي- اردبيل

3- اختتاميه سومين دوره: 23/2/1391 اينترنتي(برابر با روز مادر)

4- اختتاميه چهارمين دوره: 17/7/1391 اينترنتي(برابر با روز جهاني كودك)

5- اختتاميه پنجمين دوره: 12/12/1391 اينترنتي(برابر با اختتاميه اولين دوره جشنواره)

6- اختتاميه ششمين دوره: 9/6/1392 اينترنتي(برابر با روز ادبيات كودك و نوجوان منطقه آذربايجان"روز درگذشت صمد بهرنگي")

الف: به طور متوسط جشنواره غيردولتي آنامين يايليغي از اولين تا ششمين دوره، تقريباً هر 5 ماه يكبار برگزار شده است.

ب: با توجه به مشكلاتي كه براي اين جشنواره پس از اختتاميه دومين دوره پيش آمد و شرح آن به صورت نامه‌هاي سرگشاده توضيح داده شده است؛ جشنواره غيردولتي آنامين يايليغي لاجرم به صورت اينترنتي برگزار شد.

 

اعلام نتايج ششمين دوره جشنواره غير‌دولتي «آنامين يايليغي»

الف: دبير علمي ششمين دوره: خانم دكتر ساراي اؤيرنجي

ب: دبير اجرايي ششمين دوره جشنواره: خانم خاطره عبدالعليزاده

ج: از 17 عزيزي كه با اهداي 365 هزار تومان به جشنواره، در رونق و تداوم آن سهيم شدند، تشكر مي‌كنيم.

 د: تشكر ويژه از خانم زهرا رضايي، شاعر شش ساله و توانمند خياوي به خاطر ياري مادي جشنواره.

ه: تشكر از خانم دكتر ساراي اؤيرنجي به خاطر ترجمه فراخوان ششمين دوره به زبان انگليسي.

ر: تشكر از آقاي ابوالفضل ثوابي به خاطر ترجمه فراخوان ششمين دوره به زبان تركي.

 

اسامي داوران و برندگان بخش شعر تركي ششمين دوره جشنواره غيردولتي «آنامين يايليغي»

( ششمين دوره جشنواره غيردولتي آنامين يايليغي به بانوان اختصاص داشت)

اسامي داوران: 1- خانم دكتر آيلار سعيدي/ اهر 2- خانم ليلي كحالي/ تهران 3- آقاي كاميل قهرمان اوغلو/ خييو (مشگين شهر) 4- آقاي ابوالفضل ثوابي/ تبريز 5- آقاي زمان پاشازاده/ پارساباد

برندگان بخش شعر:

نفر اول: مريم عليزاده از تبريز/ 336 امتياز

نفر دوم: فرشته رسولي از تبريز/ 330 امتياز

نفر سوم: رقيه وعيدي از مراغه / 323 امتياز

الف: نمرات برتر بخش شعر تركي پس از نمرات برندگان؛ به ترتيب: 1-  آرزو مرادي/ جلفا/ 310 امتياز 2- سپيده رسولي/ تبريز/ 301 امتياز 3- نجيبه رستم اوغلو/ خييو (مشگين شهر)/ 300 امتياز 4- مهسا عبدالعليزاده/ خييو (مشگين شهر)/ 285 امتياز

ب: نمرات برتر فقط براي اطلاع شركت‌كنندگان و علاقمندان، اعلام شده است.

 

اسامي داوران و برندگان بخش داستان تركي ششمين دوره جشنواره غيردولتي «آنامين يايليغي»

اسامي داوران: 1- خانم دكتر آيلار سعيدي/ اهر 2- خانم ساراي محمد رضايي/ خييو(مشگين) 3- آقاي عليرضا ذيحق/خوي 4- آقاي حميد آرغيش/ خوي 5-  آقاي سليمان جعفري/ تبريز 6- آقاي علي اصغر اجاقلو/ زنگان(زنجان)

برندگان:

نفر اول: پري آخته از اردبيل/ 415 امتياز

نفر دوم: پريسا ميرزايي ماهر از اردبيل/ 372 امتياز

نفر سوم: رقيه وعيدي از مراغه/ 358 امتياز

الف: نمرات برتر بخش داستان تركي پس از نمرات برندگان؛ به ترتيب: 1- خاطره عبدالعليزاده/ خييو(مشگين)/ 345 امتياز 2- آيلار معدن پسندي/ تبريز/ 275 امتياز

ب: نمرات برتر فقط براي اطلاع شركت‌كنندگان و علاقمندان، اعلام شده است.

ج: خانم رقيه وعيدي اولين برنده جشنواره است كه در يك دوره، برنده دو بخش متفاوت شده است.

 

با آرزوي موفقيت براي همه تلاشگران عرصه فرهنگ، هنر و ادبيات منطقه عزيز آذربايجان

 

مدير مسئول انتشارات يايليق؛

باني جشنواره غيردولتي «آنامين يايليغي»

سعداله دنيوي مغانلو

( الواح تقدير و تنديس برندگان جشنواره تا پايان شهريور، تحويل داده خواد شد)

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی