آشیق درویش
آن مرد محبوب
حجت الهامی
در سال 1309در کناره های دریاچه اورمیه نوزادی متولد می شود گریه های آهنگین او دل خانواده ای را، بلکه دل روستایی را ،بل دل شهری را، که دل خطه آذربایجان را مسرور کرد.
آن زمان فرزند ذکور در هر خانواده ای اهمیت بسزایی داشت و چون خانواده آن نوزاد هم با کلی نذر و نیاز به این نعمت دست یافته بودند بسیار خوشحال بودند رسم بود که برای چنین عزیزی بهتر است یک سید محترمی نام بگذارد. تا چند روز پس از تولد آن زیبا روی خوش الحان هم برایش نامی انتخاب نکرده بودند که دوره گرد درویشی به روستای کورتلر می آید و از مقابل خانه آقای وهاب زاده عبور می کند بر دل پر مهر مادر برات می شود که اسم این عطیه الهی را او بگذارد پس می گوید : درویش برای پسرم اسمی بگذار!
درویش هم بلافاصله از آن جمله مادر استفاده می کند و کلمه محترم «درویش» را تکرار می کند و اینچنین شد که نام با مسمای درویش برازنده آشیق آینده دیار ما می شود
درویش کوچک در دامان با صفای روستای کوتلر و طبیعت سر سبز اورمیه رشد و نمو می یابد آواز بلبلان و چهچه قناریان را گوش می دهد و زخمه های پی در پی اموج دریا را نظاره می کند وآرام آرام با صدای دلنشینش شروع به خواندن می کند.
خوشبختانه این نبوغ و استعداد مثل سایر استعدادهای این دیار هرز نمیرود آشیق چوبان او را کشف می کند و آشیق فرهاد به شکوفایی و کمال می رساند.
طولی نمی کشد که محبوبیت او فراگیر می شود و نماینده شاخص و استاد برجسته مکتب آشقی غرب آذربایجان به مرکزیت اورمیه می شود.
قهوه خانه های آنزمان بخصوص قهوه خانه های حول مرکز شهر نقش تالارهای امروزی را داشتند بلکه نقشی فراتر از تالار ،قهوه خانه و یا به گویش خودمان چرچیلر قفه سی هر روز شاهد اجرای کنسرت زنده استاد درویش بود .داخل قفه جای سوزن انداختن نبود حتی خانمها نیز در بیرون از قفه به صدای دلنشین آشیق گوش جان می سپردند در یکی از مراسم سالگرد آشیق درویش خانمی را دیدم که زیاد محزون بود اولش فکر کردم که شاید از بستگان نزدیک آشیق باشد حس کنجکاوی و خبرنگاری من باعث شد تا پیش روم و از خود او سؤال کنم که گفت هیچ نسبت خانوادگی با آشیق ندارد فقط هوادار او بودم هر روز به جلوی قهوه خانه می رفتم و از بیرون گوش می کردم .
مرحوم پدر من هم هوادار و شیفته آشیق درویش بود به قهوه خانه اش می رفته و کاستهایش را زیاد گوش می داد برخی از آوازهایش را حفظ بود و گه گاهی به شیوه و سبک او می خواند به من می گفت آشیق دهقان هم آشیق بزرگی است اما صدای درویش چیز دیگری است صدای درویش از سینه و ته دل برمی آید ولی صدای دهقان در ناحیه سرش است .
من خودم فقط یک بار آشیق را دیدم 14 ساله داشتم حدود سال 1365 تابستان که مدارس تعطیل می شد پیش یک نفر گچکار کار می کردم یک روز برای صرف نهار در محله بازارباش محل سکونت آشیق ،به همراه اوستا به کافه معماران رفتیم آنجا مرد محجوبی نشسته بود در گرمای ظهر تابستان چند نفر بیشتر در قفه نبود اما همه با آن مرد با ملاطفت و محبت خاصی حرف می زدند اوستای من هم ضمن اظهار ارادت و مودت از آن مرد خواهش کرد کمی آواز بخواند با اینکه در چله تابستان چندان رمقی در آن مرد نبود و گویا مریض احوال هم بود باز خواهش اوستای گچکار را به زمین نینداخت و به اصطلاح یک قطار خواند در عوض اوستا هم وقت خداحافطی پول نهار آن مرد را حساب کرد وقتی چند قدم فاصله گرفتیم من از اوستا پرسیدم آن مرد که بود؟ با تعجب گفت نشناختی! او آشیق درویش بود ! هنوز هم صحنه های آن دیدار و قیافه و رفتار آن مرد محبوب و محجوب که دستی هم به سر من کشید مثل فیلم کوتاه در ذهنم نقش بسته است .
7 سال پس از آن یعنی تابستان سال 1372آشیق بزرگ شهر ما به دیدار معشوق شتافت گرچه آن مرد بزرگ ،آشیق بزرگ ،استاد بزرگ رفت اما شاگردان شایسته او آشیق عبداله ،آشیق اسمعلی ،آشیق صبور ،آشیق رضا ،آشیق زکریا...راه او را به خوبی ادامه دادند.
آشیق زکریا آخرین شاگرد آشیق درویش می گوید: شاگردان آشیق درویش نمی توانند بیهوده مدح و تعریف بگویند مثلا در مراسمی اگر بگویند آشیق این پول را بگیر و کسی را تعریف کن ما نمی توانیم آشیق درویش می گفت فلان کس چه کار عام المنفعه ای انجام داده است که من او را تعریف کنم آیا پلی ساخته است مسجدی احداث کرده است باید از من چیزی خواسته شود که برای همه اهل مجلس قابل استفاده باشد آشیقی راه و مکتب و هدف دارد.
آشیق اسمعلی می گوید :اگر یک آشیق در مجلس جلوی یک نفر برود و بخواند این عیب بزرگی است آشیق باید در وسط مجلس و برای همه بخواند.
حدود 10 سال پیش باشاگردان مرحوم آشیق درویش راجع به مشکلات آشیقی و زنده نگه داشتن یاد و نام عاشیق درویش در همین نشریه میزگردی داشتیم اکنون که به گذشته نیم نگاهی می کنم تغییرات محسوسی مساهده می شود پیچ رادیو را که باز می کنی در برنامه های فرهنگی و ادبی و موسیقی ماهنی های عاشیق درویش اکثرا پخش می شود چرا که موج تلفنها و پیامهای مردم این را می خواهند و انصافا رادیو اورمیه هم خوب جواب می دهد حتی اخیرا در برنامه های تلویزیونی هم دیده می شود که آشیق زکریا داستان کوراوغلو را بازگو می کند.
رسانه های مکتوب و مجازی هم دراین مورد در بین نخبگان نفوذ و تاثیر خاص خودشان را دارند
کانو آشیقها به همت حوزه هنری و با زحمات آقای علیزاده در عرض این 4 سال خوب رونق گرفته است و همه ساله مراسم بزرگداشت آشیق درویش در این کانون برگزار میشود
به قول آشیق مناف تا زمانیکه حرف و حدیثهای آشیق درویش در بین مردم و بر سر زبانهاست او نمرده است!
راست هم می گوید در واقع بین ما فقط فاصله و پرده ای افتاده است فاصله ای به مسافت عرض یک رودخانه!
بین روستای کوتلر و روستای قره حسنلو رودی وجود دارد گویند آشیق درویش در یک طرف رود و شخصی بنام نجات در طرف دیگر رود می نشستند و از آن فاصله استاد به شاگردش شعر و داستان و ساز ودر کل آشقی را یاد می داد.
حالا هم آن مرد نام آشنا و با صفا زیاد از ما دور نیست می توان هنوز هم صدای او را شنید و لذت برد.
هر سخن که از دل براید لاجرم بر دل نشیند
ای آغالار بو دونیادان گئدیرم
واردی بیر آللاها نیازیم منیم
قوتاردی دورانیم تامام ائدیرم
آختارین صوحبتیم حسابیم منیم
اون ایکی ایمامی سالارام یادا
محمد امتی ایکی دونیادا
غریبلر ضامنیم چاغیررام دادا
گلینجه سسلرم آوازیم منیم
پوزولدو گولشانیم تئز سولدو گولوم
گوتدولر تابوتوم ییغیلدی ائلیم
سوره موبارک اوخودو دیلیم
دورد اوغلوم چکدی جنازم منیم
درویش دئییر تمام ائدیم سؤزومو
خالقین درگاهینا توتدوم اؤزومو
دئدیم آللاهیم یومدوم گؤزومو
نه گؤزل قیلدیلار نمازیم منیم
دورنانيوز – سرويس تاريخي و فرهنگي : انتشار خبر مرگ كمدين آمريكايي در
اكثر رسانه هاي داخلي و سكوت كامل نسبت به وفات پدر جراحي قلب ايران !!!!
پروفسور دكتر هيئت كه در عرصه هاي مختلف جهاني از او به عنوان دانشمند و جراح قلب، پدر قلب ايران ،توركولوژيستي شهير، مورخي بزرگ و مدير مسئول نشريه وزين وارليق ياد مي شود، صرف نظر از مقام علمي اش، انساني با روحياتي برجسته و شخصيتي كم نظير در ايران و آذربايجان است كه شايد بتوان او را تمثالي مكمل از غناي فرهنگي، علمي و ادبي ملت ترك آذربايجان تصور نمود.
وي از اعضاي انجمن بينالمللي جراحي و آكادمي جراحي پاريس بود. تاكنون دهها مقاله و سخنراني از او در كنگرههاي بينالمللي جراحي به زبانهاي تركي آذربايجاني، تركي استانبولي، فرانسوي و انگليسي، در مجلات معتبر پزشكي جهان چاپ شدهاست.
دكتر هيئت كه از چندي پيش به دليل بيماري در بيمارستاني در باكو بستري بودند . بعد از انتشار اخبار نگران كننده از اوضاع جسماني پروفسور دكتر هيئت، به نظر مي رسيد به رغم تلاش پيوسته گروهي از زبده ترين پزشكان آذربايجاني در باكو، شرايط جسمي ايشان بتدريج در حال وخيمتر شدن مي باشد و اميد اندكي براي زنده ماندن دكتر جواد هيئت وجود دارد تا اينكه ، بعد ظهر سه شنبه ۲۱ مرداد در باكو پايتخت آذربايجان به ابديت پيوستند .
از
رهبران سياسي ، بزرگان علمي و ادبي جمهوري آذربايجان تا شخصيت هاي چون
دكتر رضا براهني براي وفات دكتر جواد هيئت پبام تسليت دادند اما متاسفانه
رسانه هاي داخلي كه خبر بستري شدن و يا مرگ شخصيت هاي بزرگ جهاني را هميشه
منعكس مي كنند نسبت به وفات دكتر جواد هيئت سكوت كامل اختيار كردند .
از
چند روز قبل كه يكي از بازيگران كمدين آمريكايي آقاي رابين ويليامزاز دنيا
رفته است ، بصورت چندين مرتبه در تمام رسانه خبري داخلي و مجلات از اين
كمدين ياد شده است اما چرا شخصيت بزرگمردي چون پروفسور هيئت كه تمام عمر
خود را وقف علم و دانش جراحي و پزشكي و خدمت بزبان تركي كرده است در غربت
هم از دنيا رفته است حتي يك اطلاعيه يا خبري كوتاه نيز در رسانه هاي سراسري
نسبت با وفات ايشان نديديم ؟
پروفسور دكتر جواد هيئت را استاد تيغ و قلم ميدانند. اين جراح نامدار كه تحصيلات پزشكي خود را در استانبول و پاريس به پايان رسانده، در مدت قريب به ۶۰ سالي كه در امر جراحي قلب بصورت عملي و نظري فعال بودهاند، تبديل به نماد يك پزشك حاذق، پيشرو و فداكار گرديدهاند. پروفسور دكتر جواد هيئت در كنار جراحي عمومي، جراحي قلب را آغاز كرد و در سال ۱۳۴۱شمسي براي اولين بار در ايران موفق به انجام جراحي قلب باز شد.
پروفسور دكتر جواد هيئت كه در ميان پزشكان به “پدر قلب ايران” معروف است، از سال ۱۳۴۲به نمايندگي ايران در انجمن بينالمللي جراحي و از سال ۱۳۶۲به عضويت آكادمي جراحي پاريس انتخاب شد. تاكنون دهها مقاله و سخنراني از او در كنگرههاي بينالمللي جراحي به زبانهاي تركي آذربايجاني، تركي استانبولي، فرانسوي و انگليسي در مجلات معتبر پزشكي جهان چاپ شدهاست.
پروفسور دكتر جواد هيئت از معدود افرادي در جهان هستند كه علاوه بر جراحي در سه زمينه ديگر نيز از معروفيتي جهاني برخوردارند. ايشان يكي از مشهورترين توركولوژيستها و مورخين جهان ترك نيز محسوب ميشوند. بگونهاي كه در راستاي تكريم مقام علمي وي در زمينه تلاشهاي وي در رشتههاي زبان و ادبيات تركي و نيز تاريخ جهان ترك، مراسم متعددي در شهرهاي باكو، استانبول، آنكارا، تهران، نخجوان، تبريز… برگزار شده و در كنگره بينالمللي زبان تركي در آنكارا از كتاب “سيري در تاريخ زبان و لهجههاي تركي” به عنوان جلد دوم ديوان الغات الترك و از شخص ايشان به عنوان كاشغري ثاني نام برده شد.
از تاليفات مشهور پروفسور دكتر جواد هيئت ميتوان كتب زير را بر شمرد:
- سيري در تاريخ زبان و لهجههاي تركي، چاپهاي تهران، آنكارا، باكو؛
- نگاهي به تاريخ ادبيات آذربايجان، دو جلد، چاپهاي تهران و باكو (به زبانهاي فارسي، تركي)
- مقايسهاللغتين، چاپهاي تهران، باكو، آنكارا، كايسري (به زبانهاي فارسي و تركي)
- ادبيات شفاهي مردم آذربايجان، چاپهاي تهران، باكو (به زبان تركي با خط عربي و سيريليك)
- نگاهي به تاريخ و فرهنگ تركان، چاپهاي تهران، آنكارا، باكو (به زبان تركي)
- ادبياتشناسي، چاپ تهران و باكو (به زبان تركي با خط عربي و سيريليك)
- يئني ديلچيليك (ويژه نامه وارليق – بهار ۱۳۹۳با همكاري نشر بوتا)
- تاريخ فلسفه غرب، چاپ باكو (به زبان تركي)
- ترومبوز و قلبيت و درمان آن،
- جراحي عمومي،
- درسهاي جراحي.
هر چه بگندد نمكش ميزنند
بودن يا نبودن درياچه اورميه ؛ مسئله اين است !
دولت مهرورز مهرش را از اين درياچه دريغ كرد گرچه شعار «ما مي توانيم» مي داد اما نتوانست كوچكترين كاري براي نجات درياچه انجام دهد حرف و حديث فراوان بود ، همايش پشت همايش ، تصويب بودجه هاي ميلياردي البته بر روي كاغذ...تا اينكه درياچه اورميه جان به لب شد و بايد گفت در آن دوران آن درياچه نيلگون به كويري شوره زار تبديل شد.
اما وقتي آن داور با تدبير آمد به بازي پر خطاي آن مرد ناتوان كارت قرمز نشان داد و همانطور كه قول داده بود اولين جلسه هيئت دولت جديد به موضوع و معضل درياچه اورميه اختصاص داده شد و همين !
يكسال تمام از عمر دولت تدبير گذشت اما هنوز هيچ حركت با تدبير و يا احيانا بي تدبيري مشاهده نمي شود
اكنون 8+1 سال است كه همه گزينه ها روي ميز هستند اما هيچ اراده جدي براي هيچ كاري وجود ندارد.
سدها مثل سد نازلو چاي نمي گذارند رودهاي اين حوضه ديگر روي درياچه را ببينند و به او طنازي كنند ، زاينده رود ره گم كرده و ديگر نمي زايد...
يكي از ده بالا آب از ارس مي آورد ديگري سر بركه معركه مي گيرد
يكي از ده پايين آب از زاب مي كشد ديگري آن دور تفنگ مي كشد
اكنون 90 درصد آب درياچه خشك شده و فقط نمك آن باقي مانده است در اين ميان تنها كار محسوسي كه در اين درياچه بزرگ انجام مي گيرد برداشت نمك است گرچه چند لودر و كمپرسي پيوسته كار مي كنند اما با اين كار جزيي ، حجم عظيم نمك چندان تغييري نمي كند. راجع به طوفان نمك مردم سخنها مي گويند اما دولتمردان هيچ چيز نمي گويند تنها برخي از كارشناسان با سانسور و ترس از احتمال آن در آينده دور سخن مي گويند اما حقيقت همان است كه مردم مي گويند آبهاي زميني روستاهاي اطراف درياچه شور شده است طوفانهاي نمك شروع شده است با چشم غير مسلح و غير كارشناسي هم اين بديهيات را مي توان ديد من به چشم خويش طوفانهاي نمك را ديدم خرداد ماه امسال دو بار به سمت آذربايجان شرقي سفر كردم مسيرم را به جاده قديم ابريشم ، جاده نيمه كاره و خلوت خورخور به گوگان كج ميكنم باد معمولي مي وزيد در وسط راه غافلگير ريزگردهاي سفيد نمكي شدم مسافت ديد 2-3 متر شده بود خوف عجيبي پيدا كردم «خدايا طوفان نمك كه مي گويند همين است!» البته من اين خوف را قبلا هم تجربه كرده بودم وقتي كه چند سال پيش به شهر اورميه در يك اتفاق نادر باران خاك باريده بود .
در آن لحظات ضمن پناه بردن به خدا يك ضرب المثل «هر چه بگندد نمكش مي زنند ، واي به روزي كه بگندد نمك » و اين شعر سعدي يادم افتاد:
در رفتن جان از بدن گويند سخن فراوان
من به چشم خويش ديدم كه آرام جانم مي رود
مسئولين محترم! ديگر هيچ عجله اي نيست فرصت به غايت زياده است حرجي نيست تا مي توانيد جلسه و همايش بگزاريد تا مي توانيد صحبت كنيد تدبير و انديشه كنيد ولي ما را اميدي نيست !
گوللر باغي
زيبا اما كوچك
رود شهرچايي يكي از نعمات و زيباييهاي طبيعيت اورميه مي باشد سابقا اين رودخانه از كنار شهر مي گذشت و شنا و ماهيگيري در آن از جمله تفريحات جوانان شهر بود و پارك قديمي شهرچايي هم در كنار اين رود روزگاري رونق خاص خودش را داشت ولي احداث زيرگذر و روگذر و كنارگذر ... در فلكه شهرچايي چنان ضربتي بر پيكر تنومند اين پارك زدكه زخمهاي آن زيبا روي و روح رنجيده آن درختان سر بريده و گنجشكهاي بي آشيان و گلهاي پژمرده هرگز التيام نخواهند يافت .
قرار بود از پارك جديد گوللر باغي بنويسم اما نمي دانم چرا باز اين حس نوستالوژيك من سركشي كرد و افسار قلم از كف ربود البته چرايي آن را خوب مي فهمم چون ساعتي را كه در آن پارك جديد قدم زدم فشار و استرس زيادي را متحمل شدم در اين گونه مواقع رجعت به خاطرات مشابه گذشته مي تواند بهترين مفري و ملجا انسان باشد چنان كه استاد سخن شهريار پس از آنهمه گشت و گذار در شهرهاي بزرگ بالاخره به روستاي خشكناب كه نه به خاطرات روستا رجعت معصومانه مي كند و آن شاهكار حيدر بابا را خلق مي كند .
علي رغم دعوتي كه براي پوشش خبري روز افتتاحيه داشتم متاسفانه نتوانستم برسم اما اخبار آن را پي گيري كردم از نكات جالب آن مراسم اهداء لقب حضرت گل به ميمنت افتتاح پارك گوللر باغي به شهردار اورميه بود كه از سوي يار غار و دوست صميمي آقاي جهانگيرزاده اعطا شد البته من نشنيدم كه از تلاشهاي شهرداران گذشته در اين پروژه از جمله آقايان عصمت پرست و بازيان نيز يادي شود .
به هر حال چند روز بعد براي تماشاي پارك جديد شهرمان به پارك دانشجو رفتم اولاً اينكه وجه تسميه اين به نام دانشجو در چه چيزي نهفته است نه اين پارك در مقابل دانشگاه قرار گرفته و نه در روز دانشجو افتتاح شد و نه در طراحي اين پارك امكانات و اهداف خاصي براي دانشجويان مثلاً براي استراحت يا مطالعه و تحقيق ويا تفريح يا ورزش در نظر گرفته شده است اما نام محوطه گوللر باغي با مسما است چون هم يك نام زيباي تركي است و هم با فضاسازي آن پارك مانند باغچه هاي گل ، طاقهاي گل ، كلبه گل... همخواني دارد از ديگر كارهاي خوب در اين پارك ساخت سرويسهاي بهداشتي با طرح بيروني صخرهاي ، اسب بالدار و مجسمه هاي لاك پشت مي باشد اما جالبترين از همه به نظر من رها كردن چند اردك و گاز در مسير رودخانه شهرچايي بود.
با اين همه اين پارك علاوه بر معايبي مانند نبودن مكانهايي براي نشستن و استراحت و شكستن پل چوبي تنها پس از چند روز يك عيب بسيار بزرگ دارد كه بايستي حتما مورد توجه و اصلاح قرار گيرد و آن معابر بسيار تنگ و كوچك پارك گوللر باغي مي باشد در طراحي و ساخت اين پارك عامل اصلي يعني انسان به كلي فراموش شده است گويا قرار است جماعتي از اين پارك حالا به هر شكلي يا استراحت كنند يا قدم بزنند يا حتي بدوند در فرهنگ مردم اورميه نيز استفاده از فضاهاي سبز چه در داخل شهر و چه در خارج از شهر جايگاه ويژه اي دارد.
در گوللر باغي نه تنها براي مكث و استراحت جايي وجود ندارد بلكه عرض معابر آن نيز به قدري تنگ است كه به انسان احساس خفگي دست مي دهد در شلوغي جمعيت حتي راه رفتن عادي هم امكان پذير نيست اين معابر كوچك شايد براي باغهاي خصوصي مسئولين محترم كاربري داشته باشد اما اصلا براي يك باغ عمومي مناسب نيست .
بنده براي يك دور زدن شخصا چندين برخورد فيزيكي از قبيل تنه ، رو در رو ،پشت پا داشتم حاصل يك بار گشت وگذار در آن پارك براي بنده خستگي بيش از حد و قاطي اعصاب بود من كه شخصا محال است بار ديگر به آن پارك قدم بگذارم اما لطفاٌ مردم را دريابيد لطفاٌ.
روابط جمهوري اسلامي ايران و جمهوري آذربايجان
از حرف تا عمل
فروردين ماه سال جاري بعد از تعطيلات عيد نوروز رئيس جمهور آذربايجان جناب الهام علي اف با استقبال دكتر حسن روحاني رئيس جمهوري كشورمان وارد تهران شد و با مقامات عاليرتبه ايران از جمله مقام معظم رهبري و رياست جمهوري ديدار و گفتگو كردند .
متاسفانه علي رغم وجود اشتراكات بسيار بين دو كشور در ادوار گذشته برخي مسائل بر روابط في ما بين سايه انداخته و به تناسب ظرفيتهاي موجود هرگز روابط بين دو كشور گسترده نبوده است اما با تغيير دولت در ايران و اتخاذ رويكردهاي جديد در حوزه سياست خارجي از سوي دوت يازدهم انتظار مي رود كه ظرفيت هاي بالقوه موجود تحقق يافته و به سمت شكوفايي پيش برود.
برخي رفتارهاي شعاري از طرف ايران از قبيل صدور اسلام سياسي و هراس دولت جمهوري آذربايجان از گسترش اسلام گرايي افراطي را ميتوان از جمله دلايل سردي روابط در گذشته ذكر كرد اما تحولات سالهاي اخير در منطقه به گونه اي بوده كه بايد اذعان كرد امروزه ايران نيز در صف مبارزه با اسلام گرايي افراطي قرار گرفته است حضور گروه هاي تروريستي و تكفيري به نام اسلام در شرق و غرب ايران مثل القاعده و داعش و اعلام تبري و انزجار ايران از اينگونه گروه ها و برداشتهاي ناصواب از اسلام باعث شده اكنون ايران منادي اعتدال اسلامي در منطقه و جهان شود.
در همين راستا مقام معظم رهبري در ديدار با الهام علي اف ضمن تاكيد بر ارتباط با مردم و عقايد مذهبي خاطرنشان كردند كه نبايد اجازه داد برخي جريانها با ترويج افراط گرايي مذهبي وحدت ملي را منهدم كنند . اين دقيقا همان چيزي است كه رئيس جمهور آذربايجان نيز نگراني خود را از اين مساله ابراز داشتند.
نگرانيهاي مشترك در كنار بينشهاي مشترك درك مشتركي را نسبت به هم ايجاد مي كند كه مي تواند گرما بخش و تضميني در روابط دو طرف باشد و يخهاي عدم اعتماد بهم را ذوب نمايد.
در اين ميان مساله گروهاي ملي گراي پانيسمي در هر دو طرف نيز اگر مستمسك دولتي نداشته باشند نمي توانند چنان تاثير منفي در روابط في ما بين داشته باشند.
پس از استقلال جمهوري آذربايجان و اكتشاف ذخاير نفت ، مشكل ساختگي مذاكرات رژيم حقوقي درياي خزر همواره يكي از نقاط منفي در تفاهم بين دو كشور همسايه بوده است كه اگر منطقي نگاه كنيم و قوانين ساري و جاري بين المللي را هم در نظر بگيريم حق با جمهوري آذربايجان خواهد بود.ايران عهد نامه هاي عهد قجر را مبنا قرار داده و بر آن پافشاري مي كند قراردادي كه طرف مقابل آن يعني شوروي اكنون وجود خارجي ندارد و روسيه نيز تنها در حد مرزهاي خود مي تواند وارث قرارهاي شوروي سابق باشد گرچه ايران در اين زمينه به توصيه هاي روسيه نيزقانع نيست. به هر تقدير ايران بايد حقيقت كشورهاي ساحلي درياي خزر را را ببيند و با دوري از شعار زدگي به حدود و صغور دريايي بين المللي گردن نهاده به بهره برداري خصوصي از مرزهاي ساحلي و آبي خود قانع باشد در اين زمينه انتظار مي رود دولت تدبير و اميد با اتخاذ رويكردهاي منطقي قفل خود ساخته رژيم حقوقي درياي خزر را نيز باز كنند.چنانچه آقاي روحاني نيز در مورد مذاكرات صورت گرفته بين دو كشور در زمينه رژيم حقوقي درياي خزر تصريح كردند:«ما در اين زمينه با هم گفتگو كرديم و هر دو طرف بر اين اعتقاد هستيم كه براي دستيابي به توافق نهايي در اين زمينه راه درازي پيش رو نداريم»
البته مرور تفاهم نامه هايي كه در اين سفر انجام شد باز كما في السابق چندان خاصيتي نداشت و چنگي به دل نمي زد يادداشتهايي در موارد حوادث غير مترقبه و محيط زيستي و يك موافقتنامه ساخت نيروگاه برق آبي ، اما به نظر من اهميت سفر چند روز بعد حسن اوغلو وزير دفاع و امنيت جمهوري آذربايجان به ايران و ديدار با وزير دفاع ايران كمتر از سفر آقاي علي اوغلو نبود و تفاهمهاي همكاريهاي نظامي و امنيتي بدون دادن فرجه به كشورهاي بدخواه ثالث و افراطي هاي داخلي حائز اهميت بسيار بود و حاكي از اراده جدي دو طرف براي همكاري واقعي در كنار رفع سوء تفاهمات ورفع موانع داخلي و خارجي بود. ما اين ديدارها و مذاكرات را در روزهاي آغازين سال نو به فال نيك مي گيريم در اين راستا پرهيز ايران از اجلاسهاي شوم مثلثي با دشمنان كشورهاي ترك زبان يعني يونان و ارمنستان مي تواند به دور از ژستهاي كاذب ديپلماتيك چهرۀ يك دوست واقعي از ايران را ترسيم كند .
اجراي اصل 15 قانون اساسي و تدريس رسمي زبان تركي آذري نيز در ايران گرچه يك امر داخلي است اما ضمن جلب رضايت قوميت بزرگ آذري در ايران درجلب رضايت و اعتماد دولت و ملت جمهوري آذربايجان نيز بي تاثير نخواهد بود با اين روند جمهوري آذربايجان نيز ديگر درد ايران هراسي نداشته و در رفت و آمد اتباع ايران تسهيلات لازم را به عمل خواهد آورد تا شاهد شكوفايي روابط اقتصادي و سياسي و به خصوص بهار فرهنگي باشيم.
با اين اوصاف همه اذعان دارند كه در گذشته همكاريهاي دو كشور بسيار نازل بوده و اكنون كه التهاب نگرانيهاي مذهبي و قومي و حقوقي تا حدودي پايين آمده بايد سطح مناسبات دو كشور بالا رود.
در مورد لزوم توسعه همكاريهاي بين دو كشور ايران و آذربايجان باز حضرت آيت اله خامنه اي خاطر نشان كردند كه:« سطح مبادلات كنوني دو كشور در مقايسه با ظرفيتها و امكانات گسترده طرفين بسيار پايين است و اميدواريم اين سفر مقدمه توسعه همكاريهاي اقتصادي و منطقه اي شود»
در اين راستا استانهاي شمالغرب كشور بخصوص آذربايجان غربي بايد بيش از پيش از خود تحرك نشان دهد.
مسئولين ما بايد پاسخگو باشند چرا با كشوردوست و برادري مثل جمهوري آذربايجان كه داراي اشتراكات عميق تاريخي ،مذهبي ،زباني است بايد چنين روابط نازلي داشته باشيم اما با كشوري مثل عراق كه تا ديروز دشمن خونخوار ما بود چنان. اقليم شمال عراق كه با پلانهاي آمريكا ابتدا منطقه پرواز ممنوع و سپس خودمختار اعلام شد اكنون قبله روابط خارجي استان ما شده است هنوز كوچه پس كوچه هاي ما ،كوهها و دشتهاي ما بوي خون شهداي سرافراز را مي دهند كه جوانان شهرما براي آباداني شهرهاي آنها روانه كارهاي مشقت آور مي شوند.حكومت اقليم شمال عراق كه دايه حمايت و پرورش گروههاي تروريستي پ پ ك وپژاك مي باشد كه عملا تهديد بالقوه و بالفعل براي كشور و به خصوص استان ما هستند عجبا كه شريك استراتژيك ما باشد اما برادران تني و مذهبي ما همسايه متشخص و بي آزاري مثل جمهوري آذربايجان معمايي لاينحل.
به اين سئوال بيش از مسئولين كشوري ، مسئولين استاني آذربايجان غربي و بخصوص شهري اورميه بايد جوابگو باشند .
خدايا روا مدار كه گدا معتبر شود!
حجت الهامي-هفته نامه فرداي ما-4اسفند1392-شماره530
در مغازه يكي از آشنايان براي مدت كوتاهي مي نشينم صحبت از كسادي بازار است ودريغا از يك مشتري ! اما ربع ساعتي كه در آنجا بودم 3 نفر مراجعه كردند و عجبا كه هر سه يك چيز خواستند «بده در راه خدا »
يكي پير مردي كه مي شود گفت ديگر جسم فرسوده اش توان كار نداشت و اصولا حالا بايد يك مستمري مي گرفت و بازنشسته مي شد .
ديگري يك نفر عاليجناب شيك پوش ! كه به قول رفيقم لباسهاي او چند برابر لباسهاي ما قيمت داشت و اصلا هم به قيافه اش نمي آمد كه گدا باشد
نفر سوم يك معتاد ! در شرح حال او هم گفتند كه زماني گچكار خيلي ورزيده اي بود اما حيف كه حالا...
احساس مي كنم معضل تكديگري رفته –رفته به سوژه تكراري نوشته هاي من تبديل مي شود كه البته آنهم ناشي از باز خوردهاي زندگي اجتماعي است.
«از آنجا براي پر كردن گاز ماشين به جايگاه ميروم آنجا هم يك نفر با كارت شناسايي از يك مؤسسه خيريه اي قبض در دست تقاضاي كمك مي كند»
به خانه كه مي رسم در شوك اين صحنه هاي شامگاهي هستم و افكارم پريشان . تلويزيون را كه روشن مي كنم سريالي به نام آواي باران نشان مي دهد كه اكثر نقشها و قهرمانان آن فيلم باز گداها هستند !
با خود مي گويم عجب گدا بازاري شده است اين كشور ؛ صحبت اين سريال و تاثير آن بر مخاطبين را زياد شنيده بودم.اما نمي دانم اگر گدايي كار منكر و مذمومي است قهرمان سازي از اين موضوع گناه چه وجه از توجيهي براي صدا و سيما مي تواند داشته باشد نشان دادن فوت وفن هاي تكدي گري و اعتياد ،ترويج زبان و ادبيات سخيف و مهمتر از همه تابو شكني از اين كارهاي پست و قهرمان سازي از رذالتها نتيجه اش اين مي شود كه هر 5 دقيقه 1 نفر مفت خور وارد دكان كسب و كار حلال مي شود .
يادم هست چند سال پيش يك سريالي را تلويزيون نشان مي داد كه يك دختري مي خواست به يك پارتي برود رگبار تلفنها به صدا و سيما باريدن گرفت كه چرا رواج منكر مي كنيد ناچار در وسط برنامه مجري شبكه براي اداي توضيحات حاضر شد و خواهش كرد كه فيلم را تا آخر ببينيد و بعدا نظر بدهيد يعني كه در ادامه آن دختر از آن كار پشيمان خواهد شد و پارتي بي پارتي .
حالا مي خواهم اين سؤال و اين قياس را داشته باشم كه آيا تكديگري و اعتياد هم جزو كارهاي ذمه و منكر هست يا نه؟ آيا اين منكرات بمراتب خيلي پست تر و زشت تر از منكر پارتي نيستند ؟ آيا نمي بينيد صدا و سيما چگونه قبح اين عمل را مي شكند و ترويج مي دهد ؟
اين گدا بازاري چيست مملكت با اين گدا پروري مي خواهد به كجا برسد ؟
هر روز به آمار گداها و معتادها و بزهكارها اضافه مي شود هر روز به آمار كميته هاي امداد و بهزيستسي و مؤسسات خيريه افزوده مي شود خيلي از مردم بدجوري به مفت خوري عادت كردند از دست درازي مستقيم بگير تا حقوق و پاداشها و رشوتها و رانتهاي بيجا و آنچناني مديران ارشد همه از اين قماش هستند خيلي ها بد جوري به ماهي خوري بدون زحمت عادت كرده اند بدون اينكه ماهيگيري كنند كاش حداقل در قبال كمك به كسي كاري از طرف مقابل مي خواستيم تا عادت مفت خوري رواج پيدا نكند حتي اگر آن كار لازم هم نباشد و در واقع بيهوده هم باشد .
البت بايد اقرار كرد در پشت پرده اين ناهنجاريها معضلات و تبعيضهاي فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي و سياسي مردم هم بيداد مي كندكه بايد مورد توجه و بازبيني وقرار بگيرند و الا با روند موجود بايد منتظر فساد بقيه هم بود.
واقعا چه مجهور و غريب افتاده است اين درس و سخن نغز شيخ اجل كه مي فرمايد :
نابرده رنج گنج ميسر نمي شود
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
پيام مديركل يونسكو به مناسبت روز بينالمللي زبان مادري -۲۱ فوريه ۲۰۱۴
ايرينا بوكووا، مديركل يونسكو به مناسبت روز بينالمللي زبان مادري (۲۱ فوريه ۲۰۱۴) پيامي با عنوان”زبانهاي محلي براي شهروندي جهاني: تمركز بر علم” ارسال كرده است:نيروي انتظامي شادي هواداران تراكتور را در اورميه بر نتابيد!
جمعه 25 بهمن با قهرماني شايسته تراكتور تيم محبوب آذربايجان در جام حذفي روز شيرين و به ياد ماندني در تاريخ پرافتخار آذربايجان رقم خورد به مناسبت اين قهرماني شادي و هيجان طرفداران تراكتور در همه شهرهاي خطه آذربايجان قابل تصور بود اما نيروي انتظامي به جاي همراهي با مردم در جشن پيروزي گويا وظيفه خود را برخورد قهرآميز و مقابله خشن ديده بود.
مشاهدات عيني در خيابانهاي اورميه حاكي از آن بود كه هر گونه نشانه و نماد تيم محبوب تراكتور در دست هر كسي جرم محسوب شده و جمع آوري مي شد هر ماشيني كه به هر نحوي ابراز شادي مي كرد متوقف شده و مدارك هويتي سرنشينان ضبط مي شد برخورد ناشايست و زننده عوامل انتظامي كه هيجان و نشاط جوانان آذري را نشانه گرفته بود واقعا بسي جاي تاسف داشت
قبلا نيز بارها شادي خياباني مردم را در مناسبتهاي مختلف مثل رقابتهاي انتخاباتي يا قهرماني تيم ملي يا تيمهاي پر طرفدار ديگر را ديده بوديم اما چنين برخوردهاي تندي را از طرف نيروهاي انتظامي نديده بوديم حال جاي سوال و تعجب است كه چرا اين بار روي قرمز به قهرماني قرمزپوشان آذربايجان نشان دادند.
خدا را شاهد مي گيرم كه هيچ حركت سياسي و غير اخلاقي نبود تنها شادي و نشانه هاي تيم محبوب تراكتور براي آنها گران آمده بود .
به هر حال روز جمعه برگ ديگري بر كلكسيون افتخارات آذربايجان افزوده شد تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد!
تصوير بدي كه از عملكرد نيروهاي انتظامي در آن روز در ذهنها نقش بست به عينه نشان داد كه علي رغم تبليغات پر طمطراق آنها زياد هم با قاطبه مردم دوست و همراه نيستند.
ميرجلالالدين كزازي، استاد نامدار ادبيات فارسي: ترس از آموزش به زبان مادري نادرست است |
در اصل 15 و 19 قانون اساسي به حق قوميتها در تحصيل به زبان مادري اشاره شده است. 34 سال پس از تصويب قانون اساسي سرانجام دولت يازدهم تصميم گرفت اين اصلها جزو اولويتها قرار بگيرد و اجرا شود. اما فرهنگستان زبان و ادب فارسي در جلسه چند روز پيش خود با اجراي طرح آموزش به زبان مادري در مدارس مخالفت كرد. از ... |
.در اصل 15 و 19 قانون اساسي به حق قوميتها در تحصيل به زبان مادري اشاره شده است. 34 سال پس از تصويب قانون اساسي سرانجام دولت يازدهم تصميم گرفت اين اصلها جزو اولويتها قرار بگيرد و اجرا شود. اما فرهنگستان زبان و ادب فارسي در جلسه چند روز پيش خود با اجراي طرح آموزش به زبان مادري در مدارس مخالفت كرد. از دلايلي كه براي اين مخالفت عنوان شده « از بين بردن انسجام ملي »است. دكتر ميرجلال الدين كزازي، استاد نامدار ادبيات فارسي در اين خصوص به سايت تدبير ميگويد:
«پاسداشت زبانها و گويشها به معني ناديده گرفتن زبان پارسي و كنار نهادن آن نيست».
|
منبع خبر : نويدآذربايجان(هادي پناهي) |